مجموعه داستان ایرانی

هنوز شب بود (داستان‌هایی برای یلدا) مجموعه داستان

شب یلدا. انار است و من و هندوانه و برف. و نیم‌رخ حافظ، پشت پنجره‌ام. زلف آشفته. خوی کرده. مست، اما نمی‌خندد. شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف. و لحظه‌ی بی‌دریغ فالی از حافظ. از در صدای مشت می‌آید. باز می‌کنم. حافظ آمده است. «خوی کرده... مست...» نمی‌خندد.

9786009638758
۱۳۹۵
۵۶ صفحه
۱۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
1 شب پاییزی (بهترین داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس)
1 شب پاییزی (بهترین داستان‌های کوتاه از نویسندگان بزرگ روس) در اداره‌ای به نام...نه! بهتر است به نام اداره اشاره‌ای نکنیم، چرا که حساس‌ترین و بحث برانگیزترین مسائل جهان، همین موضوعات مربوط به اداره، هنگ، دادگاه عدالت، و در یک کلام، تمام شاخه‌های خدمات عمومی است. امروزه هر شخصی فکر می‌کند که در جامعه به شخصیت او توهین شده است. برای مثال نقل کرده‌اند که اخیرا، شکایتی از رئیس پلیس ...
برای من خوشحال نیستی (داستان‌های کوتاه از نویسندگان معاصر جهان)
برای من خوشحال نیستی (داستان‌های کوتاه از نویسندگان معاصر جهان) قصه‌های این مجموعه در زمره ادبیات نوین و داستان‌های مدرن قرار می‌گیرند. داستان‌هایی که هر کدام الهام گرفته از ذهن پویای نویسنده‌ای نو و امروزین است.
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2)
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2) هیچ‌وقت عکسی از پدرم ندیده‌ام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمی‌دانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانی‌اش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
شوکران شیرین
شوکران شیرین شما فکر می‌کنید من نمی‌توانم حرف‌های صد تا یک غاز فلاسفه بزرگ جامعه بشری را تکرار کنم یا مثل سیاستمداران عظیم‌الشان بیانیه‌های ترس‌آور و منجر به مرگ صادر کنم. فکر می‌کنید من بلد نیستم قیافه جدی بگیرم و عینک دسته مشکی روی بینی‌ام بنشانم و مباحث مهمی در نسبت فیزیک و فلسفه اضافه کنم. برای من این کارها مثل آب ...
برج بلور (مجموعه داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین)
برج بلور (مجموعه داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین) هر شب خواب ارلیندا را می‌دیدم. هر روز به دیدار او می‌رفتم و از بچه‌ها برایش می‌گفتم و از خانه‌ی جدیدمان به او می‌گفتم که دلم هوایش را کرده. هر هفته صلیب را بیرون می کشیدم و دوباره می‌کاشتم تا با نشست گل خم نشود و فرو نرود. از خانه‌ی جدیدمان همه جا و همه چیز را می‌دیدم و به ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها