مجموعه داستان ایرانی

زنده‌ایم یا زندگی می‌کنیم (70 داستان ناب که به شما خرد و انگیزه می‌بخشد) مجموعه داستان

ترس‌هایت را بلاک کن. تک تک داستان‌های این کتاب با وسواس همیشگی من انتخاب شده تا آن را به یک اثر قدرتمند و اثرگذار تبدیل کند. من این قول را به شما می‌دهم که با خواندن این کتاب روح و روان‌تان جلا یابد و یک قدم به زندگی واقعی و بدون ترس نزدیک‌تر شوید. اگر به دنبال آرامش و رشد درونی، بیداری معنوی و موفقیت در زندگی هستید، اتفاقی نیست که هم‌اینک هستی این کتاب را در دستان شما قرار داده است. بعد از 20 سال فعالیت در حوزه توانمندسازی فردی و غنی‌سازی زندگی هنوز «قصه‌درمانی» را یک ابزار قدرتمند برای آفرینش زندگی ناب و بامعنا می‌دانم. فرصت مطالعه این کتاب را از دست ندهید.

بهار سبز
9786008124658
۱۳۹۶
۱۸۸ صفحه
۷۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مسعود لعلی
گرگ‌هایی که آنها را دریده‌ام (تکنولوژی تغییر)
گرگ‌هایی که آنها را دریده‌ام (تکنولوژی تغییر) گرگی پیر هراز گاهی به مزرعه دهقانی دستبرد می‌زد. سگ دهقان اما با وجود برخورداری از بنیه جوانی و چالاکی، موفق به گرفتن گرگ پیر نمی‌شد. روزی سگ به تعقیب گرگ پرداخت و تا رودخانه که مرز مزرعه بود، او را دنبال می‌کرد، ولی مثل همیشه گرگ از آب گذشت و سگ فقط به نظاره نشست. سگ از او پرسید: ...
از ترسیدن نترسید
از ترسیدن نترسید بهترین راه‌ها را برگزینید. خانواده‌ای که به محیط جدیدی اسباب‌کشی کرده بودند، روزی صبح دیر از خواب بیدار شدند و در نتیجه کودک شش ساله آنها نتوانست به اتوبوس مدرسه برسد. پدرش با اینکه کار داشت، گفت که دخترش اگر بتواند راه را نشان بدهد او را به مدرسه خواهد رساند. دختر به راهنمایی پدرش پرداخت. بعد از بیست دقیقه رانندگی ...
از آسمان طلا می‌بارد (داستان‌های واقعی و فوق‌‌العاده جذاب از جذب آرزوها و ثروت)
از آسمان طلا می‌بارد (داستان‌های واقعی و فوق‌‌العاده جذاب از جذب آرزوها و ثروت) داستان‌های قانون جذب در این کتاب تجربه بهترین مربیان در زمینه توسعه و رشد فردی از سرتاسر جهان گردآوری شده است. آن‌ها از داستان‌های واقعی زندگی خود گفته‌اند. داستان‌های قانون جذب، توضیح داده‌اند چگونه با استفاده از تکنیک‌های مدیریت ارتعاشات شرایط و امکانات معجزه‌آسایی در زندگی‌شان ‌آورده‌اند.
پیام‌هایی از ملکوت
پیام‌هایی از ملکوت مردی در خانه‌ای که دچار حریق شده بود، خوابیده بود. امدادگران تلاش کردند، او را از طریق پنجره خارج کنند اما مقدور نبود. سعی کردند، او را از در به بیرون ببرند، باز هم ممکن نشد. چون او بسیار تنومند و سنگین بود. زمانی که همه مستاصل شده بودند، بالاخره یک نفر پیشنهاد کرد: او را بیدار کنید، خودش بیرون می‌رود! والش: ...
مشاهده تمام رمان های مسعود لعلی
مجموعه‌ها