مجموعه داستان ایرانی

تهران دنیا تمام‌وقت

در نور کم سالن به کتاب نگاه می‌کنم. روی جلدش نوشته: دیو: از افسانه تا واقعیت. گیج می‌پرسم «تشکیلات شما این کتاب رو چاپ کرده؟» «نه، دیدم شک داری، فقط خواستم بدونی وقتی یه موجودی مثل دیو می‌تونه واقعیت داشته باشه، تشکیلات ما هم می‌تونه واقعی باشه.» حرفش به‌ نظرم منطقی بود، اما... امیررضا، جوانی ناکام در عشق، با مرد مرموزی ملاقات می‌کند که نماینده‌ یک تشکیلات مخفی بین‏المللی است. مرد ناشناس به امیررضا پیشنهاد انجام مأموریتی فوق سری می‌‌دهد، اما...

چشمه
9786002297594
۱۳۹۶
۱۶۰ صفحه
۱۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
حسین یعقوبی
صفحه نویسنده حسین یعقوبی
۶ رمان حسين يعقوبي -نويسنده روزنامه نگار مترجم نمايشنامه نويس -فعاليت نويسندگي اش را با همكاري با نشريه مهر در سال 1376 آغاز كرد.نخستين كتاب او نشان پنجم حماقت در سال 79 منتشر شد.در سال 84 با داستان تو مي ميري به همين سادگي برنده جايزه ادبي صادق هدايت شد.مجموعه داستانهايش در كتاب محرمانه هاي رومئو ژوليت منتشر شده است
برخي از آثار منتشر شده او عبارتند از:
1.نشان پنجم حماقت./جملات قصار طنز/جامعه ايرانيان/1379
2.اژدهاي دگرانديش/قصه هاي مدرن جن و پري/روزنه/1381
3.تارخ ...
دیگر رمان‌های حسین یعقوبی
امشب نه شهرزاد
امشب نه شهرزاد امشب نه شهرزاد... یک درام عاشقانه درباره زندگی تدریجی و مرگ قطعی، یا طنزی سیاه درباره عشق و توهم عشق؟... تعریف کردن همیشه یک جور محدود کردنه.
لبخند در ایستگاه آخر (مرگ پس از مرگ و باقی قضایا به روایت فلسفه روانشناسی و… از دیدگاه طنز)
لبخند در ایستگاه آخر (مرگ پس از مرگ و باقی قضایا به روایت فلسفه روانشناسی و… از دیدگاه طنز) تا به حال به این فکر کرده‌اید که قرار است یک روز بمیرید؟ که روزی روزگاری قرار است زندگی شما به آخر برسد؛ به ته تهش؟ طبق تحقیقات و بررسی‌های میدانی، ترس شماره یک مردم آمریکا، سخنرانی در جمع و ترس شماره دویشان مرگ است. با این حساب اکثر مردم آن کشور ترجیح می‌دهند هنگام مراسم تدفین به جای این‌که مشغول ...
تخت بخواب
تخت بخواب حسین یعقوبی سال‌هاست که داستان می‌نویسد و ترجمه می‌کند. او بیشتر به واسطه‌ فعالیت‌هایش در حوزه‌ی ادبیات طنز شناخته شده است. رمانِ جدیدش «تخت بخواب» را با رگه‌های طنزی اجتماعی نوشته است. رمان درباره‌ روزگارِ یک نویسنده‌ جوان و ایده‌آلیست است که موفق می‌شود با کمک دیگران شغلی در یک اداره‌ی ملال‌آور در تهران پیدا کند. او در آرزوی نوشتن یک ...
اتفاق ممنوع نیست
اتفاق ممنوع نیست مجتبی پانزده‌سالش بود که عاشق دخترخاله نرگسش شد. خیلی ساده لبه پنجره نشسته بود و داشت بیرون را نگاه می‌کرد که دید دختری که روسری قشنگی سرش است دارد می‌آید طرف خانه‌شان. مجتبی چشم‌هایش ضعیف بود و دوست نداشت عینک بزند، برای همین با تنگ کردن چشم‌هایش فقط متوجه شد که نرگس صورت گردی دارد. و عاشقش شد. اول کتاب‌‌هایش ...
مشاهده تمام رمان های حسین یعقوبی
مجموعه‌ها