رمان خارجی - اسپانیا

عشق (نقل قول‌های منتخب از پائولو کوئیلو)

(Love)

عشق نه بزرگ است نه کوچک. عشق به سادگی خود عشق است. نمی‌توان آن را به سان جاده‌ای با متر و کیلومتر اندازه گرفت. اگر چنین کردی بدان که احساس ناب خود را با آنچه دیگران می‌گویند یا آنچه در امیدش بوده‌ای، قیاس کرده‌ای. با این کار تنها داستان‌های دیگران را شنوا خواهی شد و از ادامه مسیر خود باز خواهی ماند.

9789642368013
۱۳۹۶
۱۲۸ صفحه
۳۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
جاسوس
جاسوس جاسوس نام رمانی نوشته پائولو کوئیلو است که از سوی جهان کتاب منتشر کرده است. ماه اکتبر سال 2017 که فرا برسد، یک سده از مرگ پرسش‌برانگیز ماتا هاری، سپری شده است. سرگذشت پرفراز و نشیب این زن که به اتهام جاسوسی علیه فرانسه در برابر جوخه اعدام ایستاد، چه در چند پاراگراف صفحه‌ای از ویکیپدیا و چه در زندگینامه‌ای ...
کیمیاگر
کیمیاگر پائولو کوئیلو در سال 1947 در ریودوژانیرو به دنیا آمد. شهرت او در آمریکای لاتین با شهرت گابریل گارسیا مارکز برابری می‌کند. چهار کتابی که او تاکنون منتشر کرده است همه در ردة کتاب‌های پرفروش برزیل هستند. کیمیاگر تاکنون در بیست و دو کشور جهان به چاپ رسیده و از اقبالی کم‌نظیر برخوردار بوده است. کیمیاگر نخستین کتابی است که ...
جاسوس
جاسوس در زمان کودکی، پدر و مادرم مجبورم کردند تا پیانو یاد بگیرم، کاری که از آن متنفر بودم. زمانی که از خانواده جدا شدم؛ همه آن‌چه را که آموخته بودم، فراموش کردم به جز یکی: اگر سازت کوک نباشد، نواختن اکثر ملودی‌های زیبای جهان به آهنگی گوش‌خراش تبدیل می‌شوند. زمانی که در وین بودم و خدمت نظام‌وظیفه را انجام می‌دادم، ...
نسخه ویژه بیستمین سالگرد انتشار کیمیاگر
نسخه ویژه بیستمین سالگرد انتشار کیمیاگر
والکری‌ها
والکری‌ها جین گفت: « وقتی با والکری‌ها ملاقات کنی، چیزی کنار اومدن باهاشون رو آسون می‌کنه.» «چه چیزی؟» مرد جوان خندید. «خودت متوجه می‌شی. اما بهتر بود زنت رو با خودت نمی‌آوردی.»
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها