نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

فعل (شطحیاتی در دستور) نمایش‌نامه

در جایی از نمایش‌نامه یکی از آدم‌ها می‌گوید: «انسان نخستین نمی‌گفت، می‌رم، می‌رفت. نمی‌گفت بده، می‌گرفت. نمی‌گفت می‌خوام بخورم، می‌خواست و می‌خورد.» نمایش‌نامه «فعل» شرح هبوط «فعل» به مثابه کنش است در «فعل» به مثابه زبان. هبوطی که در آن عشق از کنش به کلام تنزل می‌یابد و «فعل» از زندگی رخت بر می‌بندد. کوشش آدم اصلی نمایش برای فهم این معناست که آیا عشق را می‌توان از چارچوب زبان به کنش محض فرا برد و آن را تا نهایی‌ترین مرزهایش پیش برد؛ به جایی که زبان به انتها می‌رسد و تنها فعل ناب باقی می‌ماند. نمایش‌نامه «فعل» درامی عاشقانه است، اما به شکل یک جمله درهم ریخته طولانی که فعل‌هایش جابجا شده‌اند.

بیدگل
9786007806678
۱۳۹۶
۱۰۰ صفحه
۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
محمد رضایی‌راد
صفحه نویسنده محمد رضایی‌راد
۶ رمان محمد رضایی‌راد فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و نویسنده نمایشنامه‌های «رقصی چنین»، «گزارش خواب» و «در دوزخ نوشتم»

محمد رضایی‌راد بعد از حدود ۱۰ سال‌ها دوری از تئاتر بار دیگر از روز ۵ تیر ماه ۱۳۹۳ با اجرای نمایش «و آنک انسان» در تالار استاد مشایخی موسسه فرهنگی هنری«مان» به صحنه بازگشت. وی در هنگام دولت احمدی نژاد در تئاتر ممنوع‌الکار شد اما در سینما امکان فعالیت داشت و در همان سال‌های دوری‌اش از تئاتر، فیلمنامه فیلم «خسته نباشید» را نوشت که ...
دیگر رمان‌های محمد رضایی‌راد
فرشته تاریخ
فرشته تاریخ در جایی از نمایش والتر بنیامین رو به ما خواهد کرد و خواهد گفت: «من شاید همون خاطره‌ای هستم که الان در لحظه خطر روشن می‌شه... و این که شما چطور در اکنون خودتون تصویر من رو که جرقه‌زنان ظاهر می‌شه و به چنگ می‌آورید...» و با همین گفتار خود را پیوند می‌زند به کل تاریخ ستمدیده، و پس همان‌گونه ...
گزارش خواب
گزارش خواب در جایی از نمایش صحافی می‌گوید: «و از همین لحظه است که. من مانده‌ام، و زمان مثل آواری بر من. فرود می‌آید، و شب و روز از من. ربوده می‌شود، و پلک‌های سنگین‌تر از. سلسله جبال من بازمانده است، و آدم‌هایی می‌آیند و می‌روند، و رویاها. می‌روند، و زمان‌ها می‌گذرند، و تاریخ. می‌گردد، و روزگار می‌چرخد [...] و من در ...
رقصی چنین
رقصی چنین ((مردی که روی مین ایستاده سخن می‌گوید: این‌جا زمینه مادر، اون‌جا آسمون، ابر مال آسمونه، خاک مال زمین، خاک روی زمین می‌دوئه، ابر توی آسمون، پرنده‌ها اما هر دو جان، هم توی آسمون، هم روی زمین، ما فقط روی این زمین‌ایم مادر، چه سرده این زمین مادر، چه دوره اون آسمون، ما فقط روی این زمین واسادیم مادر... خلاصم کن ...
در دوزخ نوشتم
در دوزخ نوشتم زن و دختر روی دو مبل، همچون جنینی، در خود کز کرده؛ چشمان‌شان بسته است. صدای مرد: همه زندگی رو دوراهی‌ها پر کرده. سر دوراهی باید انتخاب کنی؟ هیچ راه دیگه‌ای نیست آیا، غیر از این دو؟ من توی این بازی نیستم؛ این بازی دوراهی‌ها. این بازی من نیست. توی این دوراهه‌ای که هر طرفش فرو رفتنه، تنها کاری که می‌شه ...
مشاهده تمام رمان های محمد رضایی‌راد
مجموعه‌ها