نمایش‌نامه

در دوزخ نوشتم

زن و دختر روی دو مبل، همچون جنینی، در خود کز کرده؛ چشمان‌شان بسته است. صدای مرد: همه زندگی رو دوراهی‌ها پر کرده. سر دوراهی باید انتخاب کنی؟ هیچ راه دیگه‌ای نیست آیا، غیر از این دو؟ من توی این بازی نیستم؛ این بازی دوراهی‌ها. این بازی من نیست. توی این دوراهه‌ای که هر طرفش فرو رفتنه، تنها کاری که می‌شه کرد، اینه که خودتو از این بازی لعنتی بکشی بیرون... من می‌خوام خودمو از این بازی بکشم بیرون. بهم بگو چه طوری می‌شه خودتو بکشی بیرون! چه طوری باید پرید از روش؟ از روی این دوراهی؟ نور می‌رود.

نیلا
9786005140958
۱۳۸۹
۸۰ صفحه
۳۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
محمد رضایی‌راد
صفحه نویسنده محمد رضایی‌راد
۶ رمان محمد رضایی‌راد فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و نویسنده نمایشنامه‌های «رقصی چنین»، «گزارش خواب» و «در دوزخ نوشتم»

محمد رضایی‌راد بعد از حدود ۱۰ سال‌ها دوری از تئاتر بار دیگر از روز ۵ تیر ماه ۱۳۹۳ با اجرای نمایش «و آنک انسان» در تالار استاد مشایخی موسسه فرهنگی هنری«مان» به صحنه بازگشت. وی در هنگام دولت احمدی نژاد در تئاتر ممنوع‌الکار شد اما در سینما امکان فعالیت داشت و در همان سال‌های دوری‌اش از تئاتر، فیلمنامه فیلم «خسته نباشید» را نوشت که ...
دیگر رمان‌های محمد رضایی‌راد
صدای آهسته
صدای آهسته در جایی از نمایش صدای آهسته. مرد یا زن نمایش خواهد گفت: «تو از من گریزی نداری. من از لحظه‌ای که. چشم باز کردی با تو بودم. وقتی که راه رفتی؛ وقتی که دهان باز کردی، در کنار تو می‌خوابیدم. با تو بزرگ می‌شدم. وقتی که بلوغ می‌شدی. من تنت را می‌کاویدم. بر میل‌هایت چنگ می‌کشیدم... تو را در تقدیر ...
گزارش خواب
گزارش خواب در جایی از نمایش صحافی می‌گوید: «و از همین لحظه است که. من مانده‌ام، و زمان مثل آواری بر من. فرود می‌آید، و شب و روز از من. ربوده می‌شود، و پلک‌های سنگین‌تر از. سلسله جبال من بازمانده است، و آدم‌هایی می‌آیند و می‌روند، و رویاها. می‌روند، و زمان‌ها می‌گذرند، و تاریخ. می‌گردد، و روزگار می‌چرخد [...] و من در ...
فرشته تاریخ
فرشته تاریخ در جایی از نمایش والتر بنیامین رو به ما خواهد کرد و خواهد گفت: «من شاید همون خاطره‌ای هستم که الان در لحظه خطر روشن می‌شه... و این که شما چطور در اکنون خودتون تصویر من رو که جرقه‌زنان ظاهر می‌شه و به چنگ می‌آورید...» و با همین گفتار خود را پیوند می‌زند به کل تاریخ ستمدیده، و پس همان‌گونه ...
رقصی چنین
رقصی چنین ((مردی که روی مین ایستاده سخن می‌گوید: این‌جا زمینه مادر، اون‌جا آسمون، ابر مال آسمونه، خاک مال زمین، خاک روی زمین می‌دوئه، ابر توی آسمون، پرنده‌ها اما هر دو جان، هم توی آسمون، هم روی زمین، ما فقط روی این زمین‌ایم مادر، چه سرده این زمین مادر، چه دوره اون آسمون، ما فقط روی این زمین واسادیم مادر... خلاصم کن ...
مشاهده تمام رمان های محمد رضایی‌راد
مجموعه‌ها