۷۶ رمان
آنتون پاولوویچ چِخوف داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینهٔ نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای از خود به جا گذاشتهاست و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت.
چخوف نخستین مجموعه داستاناش را دو سال پس از ...
مجموعه آثار چخوف 10
... ساخالین محل رنجهای طاقتفرساست. رنجی که انسان، چه آزاد و چه تبعیدی میتواند آن را تحمل کند. کسانی که در اینجا و یا نزدیک آن کار میکنند. سعی کردهاند مسائل مهم و پر مسئولیت آن را حل کنند و هنوز هم مشغولند. متاسفم که احساساتی نیستم. وگرنه میگفتم که ما نیز مانند ترکها که به زیارت مکه میروند، ...
زندگی من و 1 داستان دیگر
این گوشهای از زندگی چخوف، نمایشنامهنویس و داستانسرای بیهمتاست. آغاز جوانی اوست. از زندگی خشک و بیروح پدری که اسیر اوهام اشرافی است میگریزد، پی کارهای بدنی و رنگ کردن شیروانی میرود. این شهامت، در آن شهر کوچک، دختر اعیانزادهای را شیفته او میکند. هر دو از شهر دل برمیکنند و به زندگی روستایی و کارهای تولیدی فلاکتبار پناه میبرند... ...
هیسسس (داستانهای برگزیده آنتوان چخوف) مجموعه داستان
این کتاب دربرگیرنده چهار داستان کوتاه از آنتوان چخوف است که آنها را بین سالهای 1833 تا 1888 نوشته است.
مقصود از گردآوری و برگردان این داستانها، بیشتر، رویکردی تازه و امروزیست به مقوله ترجمه، به عبارت دیگر، نگاهیست جدیتر به زبان محاوره حال حاضر جامعه، که به اعتقاد مترجم، در ادبیات معاصر ما، مهجور و مغفول افتاده است.
غالب شخصیتهای داستانهای ...
در تنگ دره و 1 داستان کوتاه دیگر (مجموعه داستانهای کوتاه شاهکار 17)
در حوزه ادبیات داستانی، داستان کوتاه جذابیتی خاص دارد. در این عرصه، نویسنده با بهرهگیری از نبوغ ادبی خود و همینطور با استفاده از صناعات و تمهیدات ادبی آن هم در صفحاتی اندک، که خاص داستان کوتاه است؛ داستانی را در قالب یک رمان بلند؛ با شخصیتهایی محدود به نگارش درمیآورد. داستانی که مضمونی اجتماعی یا سیاسی داشته و جنبهای ...
دشمنان
«عمر یک انسان از هر اندوه شخصی گرانبهاتر است. من از شما تمنا دارم که شجاعت و شهامت به خرج بدهید، به نام انسانیت این تمنا را از شما میکنم.»
کریلوف رنجیده گفت:
«انسانیت از هر دو سو باید باشد، به نام همان انسانیت از شما خواهش میکنم که مرا با خود نبرید. خدایا، چه فکر عجیبی! من به زور سرپا ایستادهام، ...