او با زبان سعدی زبان دیگری میسازد، از تاثیر مجاورت بیتها خبر دارد و با عناصری فرازبانی، به زیباییشناسی نوین میرسد، برای من گاهی سعدی کیارستمی خوشایندتر از سعدی سعدی است. فریاد او را که میخوانم، لدت تازهای از فهم سعدی میبرم، برای همین حافظ کیارستمی را نباید با حافظ خانلری یا خرمشاهی مقایسه کرد. حافظ کیارستمی را میتوان با سینمای کیارستمی مقایسه کرد، انگور رسیده را با انگور رسیده، کار او انتخاب لحظه قطعی در ادبیات است. او استاد ابدی کردن لحظه قطعی است، لحظه قطعی در عکس، در سینما و لحظه قطعی در ادبیات، کیارستمی همه سعدی را با انتخاب تنها یک کلمه در لحظه قطعی قرار داده «سعدی از دست خویشتن» فریاد.