نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

اگر دوباره شروع می‌کردیم

(Si on recommencait)

الکساندر به خانه دوران جوانی‌اش برمی‌گردد. او به طرزی خارق‌العاده، خود را در مقابل گذشته‌اش در یک روز سرنوشت‌ساز باز می‌یابد. چهل سال بعد، دوباره مرد جوانی را که خودش بوده می‌بیند، مادربزرگ بسیار دوست داشتنی‌اش را و زن‌هایی را که دلخواهش بودند... اکنون که او داستان زندگی‌اش را می‌داند، آیا می‌تواند دوباره همان تصمیم‌های قبل را بگیرد؟ در زندگی، آیا ما کاری را می‌کنیم که می‌خواهیم، یا آن را که می‌توانیم؟ آیا ما انتخاب می‌کنیم؟ آیا ما آزاد هستیم؟ و اگر دوباره شروع می‌کردیم... داستانی خیالی، عمیق و لطیف با رنگ و بوی کمدی که در آن اریک امانوئل اشمیت دوباره طبع فلسفی‌اش را از سر می‌گیرد، آن‌چه، از مهمان ناخوانده تا مهمان‌خانه دو دنیا، نمایش‌هایش را در تمام دنیا به پیش رانده است.

افراز
9786003263154
۱۳۹۷
۹۴ صفحه
۲۶۲ مشاهده
۰ نقل قول
اریک امانوئل اشمیت
صفحه نویسنده اریک امانوئل اشمیت
۵۲ رمان اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌است. چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است. نمایشنامه‌هایی از او نظیر «خرده جنایت‌های زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گل‌های معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن»، «اسکار و خانم ...
دیگر رمان‌های اریک امانوئل اشمیت
کشتی‌گیری که چاق نمی‌شد
کشتی‌گیری که چاق نمی‌شد از آنجایی که من لاغر و دراز و بی‌حال و وارفته بودم، وقتی که شومینتسو از جلویم رد می‌شد، فریاد می‌کشید: من یم مرد تنومند رو تو وجود تو می‌بینیم. کفری‌کننده بود! من از روبه‌رو مثل پوست خشک‌شده یک شاه‌ماهی بودم که بر روی یک چوب کبریت قرار گرفته بود؛ از نیم‌رخ... کسی نمی‌توانست از نیم‌رخ مرا ببیند، من تنها از دو ...
گل‌های معرفت
گل‌های معرفت خدای عزیز! پسرک مرد. من هم‌چنان به همدمی و سرگرم کردن اطفال بیمار خواهم پرداخت. اما برای هیچ کس مامی روز نخواهم بود. فقط اسکار بود که مرا مامی‌رز می‌دانست. شمعی بود که امروز صبح خاموش شد. در نیم ساعتی که پدر و مادرش و من رفته بودیم قهوه‌ای بخوریم. او در غیبت ما مرد و من گمان می‌کنم که در انتظار همین ...
زندگی با موتسارت
زندگی با موتسارت یک روز موتسارت برایم آهنگی فرستاد. آن آهنگ زندگی‌ام را عوض کرد. از آن زمان، گاه گاه برایش می‌نویسم. هر وقت بخواهد جوابم را می‌دهد و همیشه شگفت‌آور و وجدآور است. حالا دیگر فریادش نمی‌زنم بلکه به آرامی می‌گویم: موتسارت دوستت دارم. وقتی می گویم موتسارت فقط نامت را نمی‌گویم. منظورم آسمان، ابرها، لبخند یک کودک، چشم‌های گربه‌ها و صورت ...
2 مرد از بروکسل
2 مرد از بروکسل پدرتان یک مرد استثنایی بود. در زندگی‌ام دیگر چنین انسانی را نشناخته‌ام، چنین انسان خوبی را، انسانی که چنین درک عمیقی از دیگران و بدبختی‌هایشان داشت. او همه چیز را بدون این که نیازی به توضیح داشته باشد درک می‌کرد. او واقعا از شفقت بی‌اندازه‌ای بهرمند بود. میراندا و من نگاهی متعجب با هم رد و بدل کردیم. اگر می‌خواستیم خصوصیات ...
وقتی اثر هنری بودم
وقتی اثر هنری بودم او قربانی شده. بهتر بگویم، قربانی خطابه‌های عصر ما. به ما می‌فهمانند که ظاهر مهم است. پیشنهاد می‌کنند که چیزهای زیادی خریداری کنیم. اجناس جدید بازار را بخریم. باید ظاهرمان، لباس‌هایمان، غذاهایی که می‌خوریم، آرایشی که می‌کنیم، وسایل، اتومبیل، لوازم زیبایی، لوازم سلامتی، و موقعیت اجتماعی ما مناسب باشد. باید به سرزمین‌های دور سفر کنیم. عمل‌های جراحی انجام بدهیم. آدام ...
مشاهده تمام رمان های اریک امانوئل اشمیت
مجموعه‌ها