نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

در آخرین تحلیل

... همون نصفه شبی که تو پلنگ چال منو از پناهگاه بیرون کشیدی که ستاره سها رو به‌ام نشون بدی تموم نشونی‌هاشو به‌ام دادی رو گرده دب اکبر یکی به آخر مونده خونده بودی همه اینها رو تو کتاب‌ها خونده بودی می‌دونستی که اونجاس همه نشونی‌هات هم درست بود من دیدمش ولی تو خودت ندیدی تو خودت ندیدی نه اون شب نه هیچ شب دیگه نه هیچ وقت دیگه خودت نمی‌دیدی نمی‌تونستی ببینی مثل خیلی از حرف‌های دیگه‌ت که خیلی خوب حفظ کرده بودی که خدائی شو بخوای باورشون هم نداشتی خونده بودی خوب هم خونده بودی قشنگ بودن برای خوندن برای حرف زدن من باورشون کردم مثل دختربچه‌ای که قصه شاه پریونو باور می‌کنه و باهاش به خواب می‌ره و خواب می‌بینه...

دیبایه
9786002123428
۱۳۹۷
۱۳۲ صفحه
۱۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محسن یلفانی
انتظار سحر
انتظار سحر نورورز: (کیسه را از زمین بلند می‌کند و بغل دست‌اش می‌گذارد.) بگذار هر چی دلشون می‌خواد بگند. تو این مدت چند سال می‌شه؟ دیگه حسابش از دستم در رفته، هر چی کشیدم حالا می‌بینم می‌ارزیده. می‌بینم هدر نرفته. حالا که خوب فکرش رو می‌کنم، می‌بینم راهش فقط همین بوده. حالا که همه راه‌شون رو گرفته‌ند و رفته‌ند دنبال کار و ...
آخرین مسافر شب
آخرین مسافر شب گرفتار در قفس تنگ یک تاکسی، و در امتداد روزهای پایان‌ناپذیر کار، راننده خود را به زیرو رو کردن و واکاوی بی ملاحظه زندگی‌اش می‌سپارد. در گفتگو و یا تنها در همراهی، با مسافرانی که معلوم نیست هر یک از کجا از گوشه یک خیابان یا از درون یک تخیل آشفته فرا می‌رسند، لحظه‌ها و صحنه‌های زندگی‌اش را بازسازی می‌کند، ...
مشاهده تمام رمان های محسن یلفانی
مجموعه‌ها