خانم کفاش.
از بس که احمقی؛ اگه خیابونو هم صدای جیغ من پر کنه حقته.
کفاش.
فکر کنم این وضع، خوشبختانه، به زودی تموم بشه چون صبر من داره تموم میشه. تا همینجاشم نمیدونم چطوری طاقت آوردم.
۱۳ رمان
Born in Fuente Vaqueros, Granada, Spain, June 5,1898; died near Granada, August 19,1936, García Lorca is one of Spain's most deeply appreciated and highly revered poets and dramatists. His murder by the Nationalists at the start of the Spanish civil war brought sudden international fame, accompanied by an excess of political rhetoric which led a later generation to question his merits; after the inevitable slump, his reputation has recovered (largely with a shift in interest to the less obvious works). ...
یرما (نمایشنامهای در 3 پرده) 16 تابلو
یرما (در زبان اسپانیایی بهمعنای سترون) نمایشنامهای است که فدریکو گارسیا لورکا در سال 1934 نوشت و نخستینبار نیز در همان سال بهروی صحنه رفت. لورکا این نمایشنامه را «شعری تراژیک» توصیف کرده است. یرما زنی بیفرزند است در منطقهای روستایی در اسپانیا. شوق بیحاصلش برای مادر شدن در نهایت بدل به عقدهای میشود که او را بهسوی ارتکاب جنایتی ...
فصلی در غرناطه
در انتهای یک خیابان متروک
میرود کره اسب سیاهی
پرسهزن اسبی
از خوابهایی که کابوس
نسیم غروبی
میآید از دور
و یک پنجره
گریه سر داده با باد
خانه برناردا آلبا
درونمایه این کتاب، آشفتگی زندگی خانواده زنی شصت ساله است که شوهرش به تازگی فوت کرده و 5 دخترش از 20 ساله تا 39 ساله هنوز مجرد و خانهنشین هستند.داستان بسیار هیجانآور و جذاب است... .
آوازها و زنگها
سبز، تو را سبز میخواهم.
باد را سبز، شاخهها را سبز.
کشتی را بر دریا.
و اسب را بر کوهسار.
سراپا در سایه.
کنار نردههای مهتابی خواب میبیند،
پوستی سبز، گیسوانی سبز،
و چشمانی سیمگون.
سبز، تو را سبز میخواهم.
زیر ماه، کولیوش.
همه به تماشا نشسته.
دختری را که نمیتواند ببیندشان...