پسر عموی خرابکارم در سرزمین موشهای خونآشام گیر افتاده بود و قبل از اینکه حتی یک کلمه جیغ بزنم، خواهرم، تهآ، من را کشاند و برد سرزمین موشهای خونآشام تا او را نجات بدهیم. چه میدانستیم آنجا با چه معماهای ترسناکی روبهرو میشویم و چه موجوداتی در قلعه کنت اشرافزاده انتظارمان را میکشند؟