مجموعه داستان ایرانی

آشغالدونی

به کوچه بعدی که پیچیدیم،‌ من حسابی دمغ و پکر بودم و کفرم از دست بابام دراومده بود. و ویرم گرفته بود که سر به سرش بذارم و حرصشو در بیارم و تن و بدنشو بلرزونم. بابام آدم کله شقی بود، انصاف نداشت، حساب هیچ‌چی رو نمی‌کرد، همیشه به فکر خودش بود. تا می‌تونست راه می‌رفت، کوچه پس کوچه‌های خلوت‌تر و دوست داشت، در خانه‌های خالی را می‌زد، از خیابان‌های شلوغ می‌ترسید، از جاهای دیدنی فراری بود.

نگاه
9786003763555
۱۳۹۷
۱۰۴ صفحه
۱۵۸ مشاهده
۰ نقل قول
غلام‌حسین ساعدی
صفحه نویسنده غلام‌حسین ساعدی
۲۳ رمان غلامحسین ساعدی همچنین معروف با نام مستعارِ گوهرِ مراد، نویسنده و پزشک ایرانی بود. ساعدی نمایشنامه نیز می‌نوشت و پس از بهرام بیضایی و اکبر رادی از نامدارترین نمایشنامه‌نویسان زبان فارسی در روزگار خود به شمار می‌رفت.
دیگر رمان‌های غلام‌حسین ساعدی
مار در معبد
مار در معبد میدان‌چه. خانه سوداگر در روبرو و 2 سکو در طرفین. چند کوچه از چند طرف به میدان‌چه جلوی خانه می‌رسد. در نیمه‌باز است. پادوی اول و دوم جلو سکوها پشت پیشخوانی ایستاده‌اند. هر کدام یک دسته ورقه به دست دارند که مرتب به هم می‌زنند. پرده باز می‌شود. پادوها چند لحظه به تماشاچی‌ها خیره‌اند و بعد یک مرتبه رو به ...
تاتار خندان
تاتار خندان “تاتارخندان” رمانی جذاب است و در اصل برشی از تاریخ اجتماعی ایران است که نویسنده، با گشت و گذار در واقعیت‌های اجتماعی روزانه، خواننده را پابه پای راوی که پزشکی است جوان و سرخورده از یک شکست عشقی، و دلگیر از نقشی که مدرنیته‌ی نارس بر او تحمیل کرده، همه‌ی خوشی‌ها، لذت‌های‌ زندگی شهری و آسایش روزگار مدرن را کنار ...
هنگامه‌آرایان و باران
هنگامه‌آرایان و باران اتاق کار نویسنده،‌ یک اتاق ساده با مشتی کتاب در یک گوشه، و یک تختخواب و یک میز تحریر، و چند پوستر به در و دیوار اتاق، و دو صندلی به دور یک میز، همه چیز ساده و بی‌پیرایه. نویسنده روی تخت افتاده و خوابیده است. در اتاق نیمه باز می‌شود و کله مردی آرام آرام وارد اتاق می‌شود.
لال‌بازی‌ها
لال‌بازی‌ها
عزاداران بیل
عزاداران بیل مشدی حسن برگشت و مردها را که گوش تا گوش جلو تیرک نشسته بودند تماشا کرد. علوفه له شده از لب و لوچه‌اش آویزان بود. اسلام سرفه کرد و در حالی که مواظب حرف‌هایش بود، گفت:«مشد حسن، سلام علیکم، اومدیم ببینیم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟» مشدی حسن، که همچنان نشخوار می‌کرد، گفت:«من مشد حسن نیستم، من گاوم، من گاو مشد حسن ...
مشاهده تمام رمان های غلام‌حسین ساعدی
مجموعه‌ها