رمان خارجی - روسیه

درباره عشق و 11 د استان دیگر

-

9786004900300
۲۲۴ صفحه
۱۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
آنتوان چخوف
صفحه نویسنده آنتوان چخوف
۷۶ رمان آنتون پاولوویچ چِخوف داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از ...
دیگر رمان‌های آنتوان چخوف
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا اسمیرنف: فکر کرده‌اید چون یک موجود لطیف هستید حق توهین کردن دارید؟ بدون اینکه کسی حقتان را کف دستتان بگذارد؟ بله؟‌ من شما را به دوئل دعوت می‌کنم. لوکا: ای خدای بزرگ! مادر مقدس! آب! اسمیرنف: بله،‌ دوئل می‌کنیم! پوپووا: فکر کرده‌اید از مشت‌های قوی و گردن کلفت‌تان می‌ترسم؟‌ بله، شما یک غول‌ هستید!
دوئل
دوئل هرچند صد سال از درگذشت چخوف می‌گذرد اما آثار او همچنان چذابیت خود را برای مشتاقان ادبیات در سراسر جهان حفظ کرده است. در داستان‌های چخوف معمولاً رویدادهای داستان از خلال وجدان یکی از آدم‌های داستان، که کم و بیش با زندگی خانوادگی معمول بیگانه است، تعریف می‌شود. وی در داستان‌هایش به جای ارائة تفسیر به نمایش زندگی می‌پردازد، در ...
دشمنان
دشمنان چخوف در داستان‌هایش بیشتر به کسانی توجه دارد که به قول خودش «آدم‌هایی بسیار عادی»‌اند.از طریق آن‌هاست که او به ناگوارترین مسائل زندگی دسترسی پیدا می‌کند؛ مسائلی که نه تنها ذهن خود بلکه ذهن موجودات زاده تخیل شاعرانه او را نیز به خود مشغول می‌کنند. آنچه که در آثار او بیشتر به چشم می‌خورد ناچیزی زندگی روزمره است. این احساس، ...
دشمنان
دشمنان «عمر یک انسان از هر اندوه شخصی گران‌بهاتر است. من از شما تمنا دارم که شجاعت و شهامت به خرج بدهید، به نام انسانیت این تمنا را از شما می‌کنم.» کریلوف رنجیده گفت: «انسانیت از هر دو سو باید باشد، به نام همان انسانیت از شما خواهش می‌کنم که مرا با خود نبرید. خدایا، چه فکر عجیبی! من به زور سرپا ایستاده‌ام، ...
به سلامتی خانم‌ها (100 داستان و طنز کوتاه)
به سلامتی خانم‌ها (100 داستان و طنز کوتاه) راستش رو بخواهید، کار معینی ندارم. البته ما سابقا کار داشتیم... ما مردم رو فریب می‌دادیم... اونا رو از راه راست به راه کج می‌کشوندیم... ولی الان این کار هم آنتری ـ نو ـ سوادی، دیگه به درد هیچ‌کس نمی‌خوره. راه راستی دیگه نمونده که کسی بخواد منحرف بشه... تازه مردم از ما هم زرنگ‌تر شدن... شما خودتون قضاوت کنین، مگه ...
مشاهده تمام رمان های آنتوان چخوف
مجموعه‌ها