کودک و نوجوان

روزی که مولی پرواز کرد (قصه‌های دوستی 6)

(Molly who flew away)

مولی دوست دارد به شهر بازی برود. آنجا همراه با دوستانش خیلی خوش می‌گذرد. با هم به اتاق خنده می‌روند، سوار چرخ فلک می‌شوند، اسب‌سواری می‌کنند و نمایش عروسکی می‌بینند. راستی، مولی یک سکه دارد و می‌تواند برای خودش و دوستانش بادکنک بخرد. چه خوب! مولی دوستان زیادی دارد و باید چندتا... ای وای! مولی کجا رفت؟

شیوا حریری
چشمه
9786002299840
۳۶ صفحه
۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های والری گورباچف
نیکی و روز بارانی (قصه‌های دوستی 8)
نیکی و روز بارانی (قصه‌های دوستی 8) باران می‌بارد و نیکی و خواهرها و برادرهایش توی خانه گیر افتاده‌اند. حوصله همه سر رفته. پس کی این باران تمام می‌شود؟ نیکی فکر خوبی دارد؛ برویم سفر! سفر به کویر، به کوهستان،‌ جنگل یا حتی به فضا. صبر کن نیکی! ببین، باران بند آمده! حالا می‌توانید حسابی ماجراجویی کنید.
کی امشب به من شب بخیر می‌گوید (قصه‌های دوستی 4)
کی امشب به من شب بخیر می‌گوید (قصه‌های دوستی 4) وقت خواب است، اما بره کوچولو مامانش را پیدا نمی‌کند؟ پس کی امشب او را می‌خواباند؟ خانم گاو می‌گوید:«من... من... نگران نباش! بلدم چه طور شب‌بخیر بگویم» اما نه، این‌طوری نیست! نه خانم گاو می‌تواند بره کوچولو را بخواباند، نه خانم گربه و خانم اسب و بقیه حیوانات مزرعه. فقط مامان گوسفند بلد است چه‌طور به بره کوچولو شب‌بخیر بگوید.
نیکی و گرگ‌های بد گنده (قصه‌های دوستی 2)
نیکی و گرگ‌های بد گنده (قصه‌های دوستی 2) کمک! کمک! نیکی خواب بدی دیده است؛ خواب چند گرگ بد گنده ترسناک. کمک! کمک! خواهرها و برادرهای نیکی هم از گرگ‌ها می‌ترسند. صبر کنید بچه‌ها! مامان خرگوش همین‌جاست و همه گرگ‌ها و خواب‌های بد را فراری می‌دهد. حالا می‌توانید راحت و آرام بخوابید.
نیکی و هدیه هیجان‌انگیز تولد (قصه‌های دوستی 5)
نیکی و هدیه هیجان‌انگیز تولد (قصه‌های دوستی 5) تولد مامان خرگوش است و همه بچه‌خرگوش‌ها برای مامان هدیه‌ای درست کرده‌اند؛ همه به جز نیکی. مامان می‌پرسد:«پس نیکی کجاست؟» صبر کن مامان خرگوش! نیکی دارد به یک هدیه مخصوص فکر می‌کند.
مشاهده تمام رمان های والری گورباچف
مجموعه‌ها