زمین بر پشت لاکپشتها
اولین باری که متوجه شدم ممکنه یه موجود خیالی باشم، موقعی بود که در طول هفته، بیشتر وقتم رو تو یه موسسه دولتی در شمال ایندیانا پولیس میگذروندم. بهش میگفتن دبیرستان وایتریور. اونجا باید سر ساعت خاصی غذا میخوردم، درست بین 12:37 و 1:14 بعدازظهر. نیروهایی بودن که من رو وادار به این کار میکردن. اونا خیلی قویتر از من ...
وفور کاترینها
در روابط دختر پسری، هر کسی از یک تیپ آدمی خوشش میآید. تیپ مورد علاقه کالین سینگلتون، شخصیتی، اخلاقی یا حتی ظاهری نیست! او از "کاترین"ها خوشش میآید. ولی بعد از این که نوزدهیمن کاترین زندگیاش هم با او به هم میزند، تصمیم میگیرد انقلابی در روابط عاشقانه به پا کند...
خطای ستارگان بخت ما
زندگی هزل از زمان تشخیص سرطانش با مرگ گره خورده است. اما وقتی در گروه پشتیبان بچههای سرطانی با پسری به نام آگوستوس واترز آشنا میشود، زندگی و مرگش دوباره از نو رقم میخورد.
رمانی جذاب از زندگی و مرگ جوانانی که تا دم مرگ زندگی میکنند و سوالهای آنان در چرخهای مداوم تکرار میشود، من هم میتوانم عاشق شوم؟ بعد ...
بخت پریشان
کتابهایی که درباره سرطان نوشته شدهاند احمقانهاند. نظر هازل 16 ساله چنین است. هازل خودش مبتلا به سرطان است. فصل آخر داستان زندگی او بر پایه بیماریاش نوشته شده است. با این حال، اصلا دوست ندارد دیگران به او ترحم کنند و از شرکت در جلسات گروههای خودیاری بیزار است. تا اینکه در یکی از همین جلسات با گوس باهوش، ...