بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
لغتفروش (داستان نویسندگان زن جهان) مجموعه داستان
فورا زندانیاش را نزد نامزد انتخابات برد و همانطور که لوله تفنگ را به پشت گردن دختر فشار میداد به کلنل گفت: «این جادوگر را برایتان آوردم تا لغتهایش را پس بگیرید . مردانگیتان را به شما بازگرداند، کلنل.»
برج بلور (مجموعه داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
هر شب خواب ارلیندا را میدیدم. هر روز به دیدار او میرفتم و از بچهها برایش میگفتم و از خانهی جدیدمان به او میگفتم که دلم هوایش را کرده. هر هفته صلیب را بیرون می کشیدم و دوباره میکاشتم تا با نشست گل خم نشود و فرو نرود. از خانهی جدیدمان همه جا و همه چیز را میدیدم و به ...
زرنگترین پیرزن دنیا و 79 داستان کوتاه دیگر از ملل مختلف جهان
با این سخن، مدیر عامل بیشتر وسوسه شد و از آنجا که خیالش از خودش آسوده بود از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ده صبح برنامهای برایش نگذارد.
روز بعد پیرزن درست سر ساعت به همراه مردی که در ظاهر وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت.
پیرزن بسیار محترمانه از مدیر عامل خواست که در صورت امکان ...
تهدید و داستانهای دیگر
... سیم محال است، برای این که درخت را زخمی میکند
- وقتی کالبی با تمام سنگینیاش با آن آویزان شود به شاخهای بسته شده برمیخورد ـ و این را، در آن روزها که سالمسازی محیطزیست اهمیت داشت، ما نمیخواستیم، میخواستیم؟ کالبی نگاه تشکرآمیزی به من کرد و ختم جلسه اعلام شد...