ادبیات نوجوان

سفر به ماه (ادبیات کلاسیک جهان)

(De la terre la lune)

دوستان بشر موجودی ناشناخته است. من ایمان دارم که بشر از جو عبور و آسمان‌ها را تسخیر می‌کند. اگر نتوانستم شما را قانع کنم اشکال از استدلال ضعیف من است وگرنه موضوع مشکل نیست. از نظر من بشر قادر خواهد بود به ماه برود و تا 20 سال بعد نیمی از ساکنین زمین کره‌ی ماه را خواهند دید.

مجید ریاحی
پنگوئن
9786009817368
۱۲۶ صفحه
۱۲۴ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
رمزگشایی در آمازون
رمزگشایی در آمازون حدود 1 ماه گذشت و به دستور گارل کشتی بزرگ «جانگادا» با تمام لوازم آن تحت سرپرستی چند مهندس و یک‌صد و پنجاه کارگر سیاه‌پوست کار بلد ساخته شد، این کشتی بزرگ مانند ناوی بود که در موقع احتیاج می‌توانست با دزدان دریایی و حوادث احتمالی مقاومت کند.
بازگشت از ماه
بازگشت از ماه اگر مشکلی باشد، امری غیرممکن نخواهد بود، چون آمریکایی‌ها خیلی جسور و با شهامت هستند و همه کار از آن‌ها برمی‌آید. همه مطمئن بودند روزی این اقدام بزرگ عملی خواهد شد و انسان می‌تواند با اطمینان تمام در روی کره ماه و دیگر سیارات آسمانی قدم بگذارد.
5 هفته در بالن
5 هفته در بالن روز یکشنبه و ساعت شش صبح با طلوع خورشید، ابرها پراکنده شدند و با نمایان شدن افق، نسیم ملایم و روح‌بخشی همراه با پرتو زیبای خورشید بر آسمان نشست. زمین زیبای آفریقا که اکنون با باران شب خیس و تازه شده بود زیر پای مسافران پدیدار شد. به نظر می‌رسید که بالون در میان ابرها و جریان‌های مخالف فقط دور ...
سفر به آفریقا
سفر به آفریقا روز به پایان رسید. شبی مهتابی بود. سکوت رصد کردن را آسان می‌کرد. باز هم علامت و اثری از روشنایی چراغ در تپه ولکریا دیده نشد. سرهنگ اورست و ماتیواتروکس تا صبح چشم از دوربین برنداشتند.
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان)
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان) جما که از دیدن فرزندش بسیار شاد شده بود، هنگامی که دید پسرش به سرعت با اسب می‌تازد و در صحرا از دید او دور می‌شود، در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد، گفت: برو در پناه خدا!
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها