زال، دلتنگ و ناراحت بود. اسب خود را زین کرد تا به دشت و صحرا برود و کمی گردش کند. جمعی از بزرگان سپاه را همراه کرد و راه افتاد. آنها رفتند و رفتند. از دشتهای سبزگذشتند، از کوههای بلند گذشتند تا از زابل به کابل رسیدند.
۱۰ رمان
شاهرخ مسكوب متولد 1304 شمسی بابل. دوره ابتدائی را در مدرسه علميه پشت مسجد سپهسالار تهران گذراند. از كلاس پنجم ابتدائی مطالعه رمان و آثار ادبی را شروع كرد. سپس در اصفهان تحصيل كرد و در سال 1324 به تهران بازگشت و در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت.
نخستين نوشتههايش را در سال 1326 با عنوان تفسير اخبار خارجی در روزنامه قيام ايران به چاپ رساند. از سال 1336 به تحقيق در زمينه فرهنگ و ادبيات روی ...
مثنوی معنوی (قصههای شیرین ایرانی 3)
قصههایی که در این کتاب جمع کردهایم، همه از کتاب مثنوی است. مثنوی، یکی از شاهکارهای شعر و ادبیات فارسی است و قصهها و حکایتهای زیادی در آن آمده است. برای شما در این کتاب قصهها را به زبان ساده و از شعر به زبان نثر روان برگرداندهایم تا شما راحتتر آن را بخوانید و معنی آنها را بهتر بفهمید.
اکوان دیو (قصههای تصویری از شاهنامه 4)
در زمانهای خیلی قدیم، پادشاهی بود که با همه شاهان دیگر فرق داشت. شاهان دیگر به فکر خودشان بودند، اما او به فکر مردم بود. شاهان دیگر ظالم بودند، اما او مهربان بود و مردم را دوست میداشت و زحمت میکشید تا مردو راحت زندگی کنند. این پادشاه، کیسخرو، پسر سیاوش بود.
پیامبران و قصههایشان (مجموعه کامل 26 جلدی) با قاب
این کتاب مجموعهای است که داستان زندگی پیامبران را از آدم و حوا تا حضرت محمد را به تصویر میکشد.
کیخسرو (قصههای تصویری از شاهنامه 11)
روزی، روزگاری، شاهزادهای بود به نام سیاوش. سیاوش آنقدر از پدرش بدی دید که به سرزمین توران رفت؛ جایی که شاه آنجا دشمن ایرانیها بود. اما افراسیاب، شاه توران، آنقدر از جوانمردی و شجاعت و هنرمندی سیاوش خوشش آمد که شیفته او شد و از سیاوش خواست در توران بماند. شاه توران دخترش فرنگیس را به همسری سیاوش در آورد ...
رستم و اسفندیار (قصههای تصویری از شاهنامه 5)
در زمانهای قدیم، پهلوانی بود به نام اسفدیار. اسفندیار پهلوانی شجاع ورویینتن بود؛ یعنی هیچ سلاحی تنش را زخمی نمیکرد. اگر شمشیر به بدنش میخورد، تن او زخمی نمیشد. اگر تیری به او میخورد، تیر در بدنش فرو نمیرفت. به هیمن خاطر، اسفندیار در همه جنگها پیروز میشد و با هر پهلوانی که میجنگید، او را شکست میداد.