خاموش شدیم و ماری همانطور میخندید. زن چاق و چله به طرف همسایه من فریاد میکشید که بیشک شوهرش بود و مرد چهارشانهای بود و موهایش بور و نگاهش پاک و بیآلایش بود. صحبتشان دنباله مکالمهای بود که مدتی قبل شروع کرده بودند.
۴۷ رمان
آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری-فرانسویتبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
دلهره هستی
جوان احساس میکرد که در برابر دهشتناکترین فاجعه قرار گرفته است و تا کنون گرفتار نظیر این اشتباه نشده است. این فاجعه، غم پیرزن علیلی است که کسانش برای رفتن به سینما تنها رهایش میکنند .
سوء تفاهم
«میان تختخواب و کاههایش یک تکه روزنامه کهنهای را یافتم که به پارچهای چسبیده بود. رنگ آن زرد و شفاف شده بود. واقعه سرگرمکنندهای را بیان میکرد که اولش افتاده بود، ولی میبایست در چکسلواکی اتفاق افتاده باشد. مردی برای ثروتمند شدن، از یک دهکده کوچک راه افتاده بود. بعد از بیست و پنج سال؛ در حالی که متمول شده ...
تعهد اهل قلم (مقالههایی در زمینه ادبی و اجتماعی)
در قسمت نخست این کتاب، نقدهای کامو درباره آثار نویسندگان بزرگ چون داستایفسکی و سارتر و سیلونه و دیگران آورده شده. بهعلاوه شرح و تفسیرهایی که کامو بر رمانها و نمایشنامههای خود نوشته است، نیز در بخش دیگری از کتاب افزوده شده است.
تابستان
کتاب «تابستان» مجموعه هشت مقاله است که آلبر کامو آنها را در فاصله زمانی سالهای 1939 تا 1953 نوشته و برای نخستین بار در سال 1954 به صورت یک مجموعه منتشر میکند.
الجزیره برای کامو همواره شهر تابستانها بوده و آفتاب این شهر به گونهای تنگاتنگ با کودکی و جوانی وی عجین شده است. کامو در لحظاتی نادر در اوج یک ...
یادداشتها (4 جلدی)
در جستجوی ارتباط. هر نوع ارتباط. اگر میخواهم درباره انسانها بنویسم، چگونه خود را از مناظر طبیعی جدا کنم؟ و اگر آسمان یا نور مرا جلب میکند، آیا چشمها و صداهای کسانی را که دوست میدارم از یاد خواهم برد؟ هر بار عنصری از دوستی یا پارههایی از محبت و عاطفه به من داده میشود، و نه هرگز خود محبت ...