خاموش شدیم و ماری همانطور میخندید. زن چاق و چله به طرف همسایه من فریاد میکشید که بیشک شوهرش بود و مرد چهارشانهای بود و موهایش بور و نگاهش پاک و بیآلایش بود. صحبتشان دنباله مکالمهای بود که مدتی قبل شروع کرده بودند.
۴۷ رمان
آلبر کامو (به فرانسوی: Albert Camus) (زادهٔ ۷ نوامبر ۱۹۱۳ - درگذشتهٔ ۴ ژانویه ۱۹۶۰). نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار الجزایری-فرانسویتبار بود. او یکی از فلاسفهٔ بزرگ قرن بیستم و از جمله نویسندگان مشهور و خالق کتاب بیگانه است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد»[۴] برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است ...
طاعون
در کتاب طاعون آلبر کامو تصور میکند که بیماری همهگیر طاعون شهر اران را در برگرفته است و از خلال دفتر خاطرات دکتر ریو یک نفر شاهد وقایع، خواننده را در جریان این واقعه میگذارد، از روزی که موشهای حامل میکروب در همه گوشه و کنار شهر ظاهر میشوند تا زمانی که بیماری طاعون در این شهر که از سایر ...
تبعید و سلطنت
مرد خندید نمتو گفت : آها 000 فهمیدم پس اونجا همه اربابند.
نه این جور که نه اون جا نه کسی اربابه نه رعیت.
مرد لحظهای اندیشید و این گونه نتیجه گیری کرد: یعنی نه کسی کار میکنه و نه کس رنج میکشه. درسته؟
نه میلیونها نفر کار میکنند و رنج میکشند.
خوب 000 اینها رعیتند دیگه.
از این لحاظ درسته یک عده رعیت ...
طاعون
در کتاب طاعون آلبر کامو تصور میکند که بیماری همهگیر طاعون شهر اران را در برگرفته است و از خلال دفتر خاطرات دکتر ریو یک نفر شاهد وقایع، خواننده را در جریان این واقعه میگذارد، از روزی که موشهای حامل میکروب در همه گوشه و کنار شهر ظاهر میشوند تا زمانی که بیماری طاعون در این شهر که از سایر ...
صالحان
آننکوف: بسه دیگه! دیوونه شدهید؟ حواستون هست کی هستیم؟ ماها برادریم، برادرهایی که دست به دست هم دادن تا مستبدها و جلادها رو از پا در بیارن تا این کشور رو آزاد کنن! دست در دست هم میکشیمشون و هیچچیزی نباید بینمون جدایی بندازه. بیا استپان، باید علامتهای رمزمون رو مشخص کنیم.