رمان خارجی - فرانسه

بهار لعنتی

(Chien de printemps)

این داستان مرد جوانی است که روزی در یکی از کافه های پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا می شود و این آشنایی به رابطه دوستانه ای در طول مدت سه ماه می انجامد. مرد جوان تصمیم می گیرد تا فهرستی از تمام عکس هایی که ژانسن گرفته تهیه کند تا حاصل یک عمر هنر او این طور راحت به فراموشی سپرده نشود. ژانسن ولی یک روز بدون خداحافظی آتلیه اش را برای همیشه ترک می کند و از تمام آن سه ماه و خاطراتش تنها دفترچه ای باقی می ماند. هزار نشانه وجود دارد از اینکه تو بوده ای، همین جا کنار من. هزار کلمه نوشته ام از سکوت جاری در عکس هایت و از همه آنها امروز یک دفترچه باقی مانده، فهرستی از هزاران عکس خیالی و آلبوم هایی که هیچ وقت منتشر نشدند. من از خودم می پرسم آیا همه چیز را خواب دیدم؟ ای کاش مکزیک این قدر از پاریس دور نبود.

نازنین عرب
نگاه
9786003763937
۹۶ صفحه
۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
پاتریک مودیانو
صفحه نویسنده پاتریک مودیانو
۱۱ رمان Patrick Modiano is a French language novelist and winner of the 2014 Nobel Prize in Literature.

He is a winner of the Grand prix du roman de l'Académie française in 1972, the Prix Goncourt in 1978 for his novel Rue des boutiques obscures and of the Nobel Prize in Literature in 2014.

Modiano's parents met in occupied Paris during World War II and began their relationship in semi-clandestinity. Modiano's childhood took place in a unique atmosphere: between the ...
دیگر رمان‌های پاتریک مودیانو
خاطرات خفته
خاطرات خفته وقتی کتاب‌های مودیانو، برنده نوبل ادبیات را می‌خوانید، احساس می‌کنید نویسنده خواب‌هایش را برای‌تان باز می‌گوید. رمان خاطرات خفته آخرین اثر مودیانو بیش از باقی آثارش از این ویژگی برخوردار است. در این رمان موجز و کم‌نظیر مودیانو به بازخوانی و یادآوری خاطرات دهه بیست زندگی‌اش می‌پردازد. خاطرات جوانی گریزپا و تشنه‌ دانستن که در خیابان‌ها و کافه‌های پاریس سرگردان ...
تا تو در این خیابان‌ها گم نشوی
تا تو در این خیابان‌ها گم نشوی دفترچه تلفنی که بی وقت پیدا می شود ریتم کند روزهای گرم تابستان کهن سالی ژان داراگان را به هم می ریزد. ژیل اتولینی، شانتال گریپی، گی تورستل و آنی آستران… آنی آستران نام زنی است که ناخواسته از بین تمامی نامها و نوشته ها از هزارتوی پرونده ای جنایی سر بیرون می آورد و مثل یک چراغ قوه نور ...
چمن شب‌ها
چمن شب‌ها از وقتی شروع به نوشتن این صفحات کرده‌ام به خود می‌گویم بی تردید راهی برای مبارزه با فراموشی وجود دارد. و آن این است که به مناطقی از پاریس بروید که سی، چهل سال است به آن‌جا بازنگشته‌اید و بعدازظهری را آن‌جا سپری کنید مثل اینکه در حال دیدبانی و مراقبت هستید. شاید زنان و مردانی که از خودتان می‌پرسید ...
رختکن کودکی
رختکن کودکی وقتی او را دیدم، کنار نرده پر نقش و نگاری نشسته بودم که کافه را از سالن بیلیارد جدا می‌کند، نتوانستم بلافاصله خطوط چهر‌ه‌اش را تشخیص بدهم. بیرون، نور خورشید به حدی شدید است که آدم هنگام وارد شدن به کافه چشمش سیاهی می‌رود. لکه روشن کیف دستی طلایی رنگش، بازوهای برهنه و صورتش که از سایه بیرون آمده است؛ ...
ورای فراموشی
ورای فراموشی «آدم می‌توانست ساعت‌ها در ان تراس گفتگو کند. کلماتی پوچ و جملاتی تو خالی، انگار من و او عمرمان را کرده بودیم، وقت اضافه هم گرفته بودیم و دیگر حتی نمی‌توانستیم به گذشته اشاره کوچکی هم بکنیم. او با نقشش کاملا کنار آمده بود. سرزنشش نمی‌کردم: من هم هر چه پیشتر می‌رفتم، هر آن چه را که در زندگی ام ...
مشاهده تمام رمان های پاتریک مودیانو
مجموعه‌ها