رمان خارجی - آلمان

فایل صوتی فرجام آندریاس

(Die Legende Vom Heiligen Trinker)

فرجام آندریاس آخرین اثر یوزف روت نویسنده بزرگ ارتشی است. او در ادبیات آلمانی زبان کشور اتریش در سده بیستم در کنار دو چهره بزرگ و جهانی دیگر روبرت موزیل و هرمان بروخ جایگاه عظیمی در تاریخ ادبیات جهان دارد. بعد از جنگ جهانی اول به کار روزنامه‌نگاری مشغول شد و برای مجلات، نقد ادبی و مقاله می‌نوشت. تار عنکبوت، شب هزار و دوم، نسل برباد رفته و مارش رادتسکی از جمله آثار اوست. آثار او از بهترین‌ نمونه‌های نثر و سبک ادبیات آلمانی در قرن بیستم به شمار می‌رود. او در رمان‌هایش از روزگاری سخن می‌گوید که امپراتوری اتریش قلب اروپا بود. فرجام آندریاس شاهکار کوچکی است از زندگی مردی ژنده‌پوش و بی‌خانمان در حاشیه رود سن. با ورود غریبه‌ای شیک‌پوش به زندگی آندریاس، زندگی او معنای تازه‌ای به خود می‌گیرد. غریبه که به تازگی مسیحی شده بود، با دادن مبلغی کلان به آندریاس از او خواست آن را به کلیسای قدیسه ماری باتینیول بدهد. از این لحظه آندریاس احساس دینی می‌کند که باید به قدیسه ترزا ادا کند، اما هوس‌های گاه و بی‌گاهش سنگی است در راه ادای این دین. این برخورد اتفاقی، سرنوشت شگفت‌انگیزی را برای آندریاس رقم زد که در این داستان به تصویر کشیده شده است. آندریاس قهرمانی است که از آغاز تا پایان داستان رنج می‌کشد.

محمد همتی
2500110145243
۱۳۹۶
۰ صفحه
۹۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های یوزف روت
فرجام آندریاس
فرجام آندریاس داستان، اودیسه‌ای است، که از شامگاهی بهاری، زیر یکی از پل‌های رود سن و با ورود غریبه‌ای شیک‌پوش به زندگی آندریاس آغاز می‌شود. با ورود او زندگی آندریاس معنایی تازه می‌یابد. از آن لحظه او دینی دارد که باید به قدیسه ترز ادا کند اما هوس‌های گاه و بی‌گاهش سنگی است در راه ادای این دین. آندریاس یک تنه با قدم‌های ...
اعترافات 1 قاتل (روایت شده در 1 شب)
اعترافات 1 قاتل (روایت شده در 1 شب) یوزف روت این رمان را در ایام مهاجرت در پاریس نوشت. راوی داستان مردی است میانسال، پسر نامشروع یک شاهزاده روس، خبرچین و جاسوس سابق پلیس مخفی مخوف روسیه تزاری، که شبی از شب‌های دهه سی میلادی در کافه‌ای در پاریس سرگذشت خود را برای چند تن از مشتریان تعریف می‌کند. این سرگذشت چنان پرماجراست که شنوندگان خود را مسحور ...
افسانه میگسار قدیس
افسانه میگسار قدیس یکباره رو به سمت راست گرداند و به کارولینه نگاهی انداخت. اکنون چیزی توجهش را جلب کرد که دیروز از چشمش پنهان مانده بود: ردپای پیری در چهره کارولینه. او کنارش خفته بود، رنگ‌پریده و پف کرده، سنگین نفس، غرق در خواب صبحگاهی زنان گذر کرده از بهار عمر. آندریاس به دگرگونی حاصل از گذر ایام پی برد، ایامی که ...
مشاهده تمام رمان های یوزف روت
مجموعه‌ها