مجید قیصری، در گور سفید، داستان دو برادر را روایت میکند: یکی خشکه مقدس و رهبر گروه افراطی که میخواهند به هر وسیلهای فساد را از روی زمین محو کنند؛ دیگری برادری که دل به کسی باخته و سودایی دیگر در سر دارد.
۱۲ رمان
مجيد قيصري نويسندهاي كه با داستانهاي جنگياش شناخته شده است. وي در سال ١٣٤٥ در تهران متولد شد اما اصالتاً اصفهاني است و در رشته روانشناسي تحصيل كرده است. قيصري در اوايل دهه ٧٠ به طور جدي به نوشتن داستان كوتاه پرداخت. مجموعه داستان «صلح»، رمان «جنگي بود، جنگي نبود»، مجموعه داستان«طعم باروت» و مجموعه داستان«نفر سوم از سمت چپ» محصول تلاشهاي او در زمينه داستاننويسي در دهه گذشته است. در سال ١٣٨٠ رمان «ضيافت به صرف گلوله» و در ...
طنابکشی
زن خیالبافت، پرافاده، هیچکس دوستش ندارد. مغرور، پشت هر کلامش یک استغفرالله خوابیده. به دروغ. کسی که سرش همیشه بالاست و کیف دستیاش پر از پول، خدا ار نمیشناسد. خرج خانه پدریاش را او میدهد.اما هیچکس دوستش ندارد. هر وقت اسمی از او میآید همه رو ترش کرده، گره در ابروهایشان میاندازند. انگار از وبا، از یکی از بیماری مسری ...
گوساله سرگردان
گوساله سرگردان مجموعه 7 داستان کوتاه از مجید قیصری است، چهرهای جوان که میتوان او را یکی از میراثداران دوران جنگ خواند. انسان داستانهای قیصری میکوشد باورهای عینی را با جهان ذهنی خود همسو کند و جستجوگر حقایق پنهان در دنیایی باشد که ارزشها را دگرگونه جلوه میدهد.
3 کاهن
آفتاب به بلندای نیمچاشت رسیده که مردی سوار بر شتری سپیدموی میپیچد سوی خیمهها. بیست و پنج سالی دارد اما گونههای آفتابسوخته و چروکهای نشسته بر پیشانیاش او را شکستهتر نشان میدهد. شتر که آمخته راه خیمه است، با دیدن حصار چفت پا تند میکند...
باغ تلو
باید انصاف داشت دیگر نمیشد آن محله و خانه را تحمل کرد. وقتی یاد آن خانه و محله میافتم صدای بتاعظم را میشنوم که میگوید:«قهرمان خسته شده. مادرت خسته شده. من خسته شدم.»
روزی که قرار شد بیاییم دیدن باغ یا به قول بتاعظم پسند باغ، اصلا حال خوشی نداشتم. نمیدانستم از ناراحتی چیکار کنم. وقتی آن روز دیدم که بتاعظم ...