رمان خارجی

عشق اول من (4 داستان و 1 گفتگو) مجموعه داستان

(My first loves)

چهار داستان عاشقانۀ کلیما، روایتگر زندگی جوانی در گذر از سال های دشوار بلوغ اوست؛ آن هم در سرزمینی که عشق، وطن و عواطف انسانی باید فدای سیاست شود. نخستین تاثر او از عشق در برخورد با دختر جوانی در آشپزخانۀ گتوی یهودیان است که در لیوان او شیر بیش تری می ریزد؛ پس از او زن متاهلی پرشر و شور، یک جاسوس و سرانجام زنی شکننده که یارای رهایی از بندهای گذشته را ندارد. زیرکی، فرا رفتن از سطح، بی تکلیفی، نثر شاعرانه و خرده روایت های درخشان به این داستان ها اعتبار مضاعف می بخشند. انتشار آثار کلیما سالیان سال در چکسلواکی ممنون بود و به صورت زیرزمینی منتشر می شد.

ثالث
9786004054461
۲۲۴ صفحه
۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ایوان کلیما
عاشقان 1 شبه
عاشقان 1 شبه عاشقانه یک شبه مجموعه داستان‌هایی است درباره انسان‌های سرگشته‌ای که از عشق، مفر و پناهگاهی برای خود ساخته‌اند و رهایی و آزادی را در عشق می‌جویند. او خود گفته است: «در اغلب کارهایم، تقریبا همیشه درباره عشق‌های تراژیک نوشته‌ام. دلایل زیادی هست که چرا عشق بیشتر وقت‌ها تراژیک است؛ اما چیزی که می‌توان به صورت نظری گفت این است که ...
اسکلت زیر فرش
اسکلت زیر فرش سیاست در چمرسکو به بزرگ و کوچک تقسیم می‌شود. سیاست کوچک به طور سنتی به مسائل کم‌اهمیت می‌پردازد، برای مثال تامین آب آشامیدنی، تاسیسات فاضلاب، جمع‌آوری زباله، مرمت راه‌ها، راه‌اندازی مدارس و نیز امنیت شهروندان. سیاست بزرگ به مسائل با اهمیت‌تر توجه دارد، مانند قراردادهای بین‌المللی و در رابطه با آن، مسافرت به خارج، خرید هواپیماهای جنگی، ساختن بزرگراه و نیروگاه‌ ...
قرن دیوانه من
قرن دیوانه من آیا بشنوی! ناتوان از گوش سپردن به زبان مادری‌ات، به کلماتی که جهان را از عمق اولین تاریکی بیرون کشیدند؟ البته می‌توانی به هر زبانی سخن بگویی، می‌توانی دستور شام بدهی و از سیاست حرف بزنی، یا از شلوغ شدن بیش از حد شهرها در انگلستان یا اسپانیا، ولی آیا عشقت را هم می‌توانی بیان کنی. آیا می‌توانی این کار را ...
در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی
در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی تظاهر کنندگان برای چه آمده بودند؟ سعی می‌کردند چه چیزی را ثابت کنند، یا تغییر بدهند؟ به چه چیزی اعتقاد داشتند که وادارشان می‌کرد به کتک خوردن، زندانی شدن، یا از کار بی‌کار شدن تن بدهند؟
نه فرشته نه قدیس
نه فرشته نه قدیس صبر کردم. دیشب شوهرم را کشتم. با مته‌ی دندان‌پزشکی کاسه‌ی سرش را سوراخ کردم. صبر کردم ببینم از جمجمه‌اش کبوتر می‌پرد بیرون یا نه، اما به جای کبوتر یک کلاغ سیاه بزرگ بیرون پرید.
مشاهده تمام رمان های ایوان کلیما
مجموعه‌ها