کودک و نوجوان

شنل قرمزی (قصه‌ها عوض می‌شوند 12)

(Seeing red)

وای! چه مشکلات بزرگی داریم! واقعا دلم می‌خواست که آینه جادویی توی زیرزمین خانه‌مان من را به خانه دوستم ببرد تا شب را در آنجا بگذرانم. ولی به جایش از یک داستان سردرآوردم: داستان شنل قرمزی!...

سارا فرازی
پرتقال
9786004625333
۱۲۸ صفحه
۳۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سارا ملانسکی
شاهزاده قورباغه (قصه‌ها عوض می‌شوند 8)
شاهزاده قورباغه (قصه‌ها عوض می‌شوند 8) قورباغه را به دیوار بکوب! من و برادرم جونا امشب فقط می‌خواهیم با آینه جادویی حرف بزنیم. هیچ هم قرار نیست نقشه رفتن به سرزمین افسانه‌ها را بکشیم. قول می‌دهم. البته آخر سر از آن طرف آینه سر در می‌آوریم. این بار داستان شاهزاده قورباغه منتظر ماست. شاهزاده خانمی که قرار است قورباغه بیچاره را به شاهزاده خوشتیپی تبدیل کند، حسابی بی‌ادب ...
دیو و دلبر (قصه‌ها عوض می‌شوند 7)
دیو و دلبر (قصه‌ها عوض می‌شوند 7) دلبر ما واقعا دلبر است! از وقتی که آینه جادویی خاطرات برادرم جونا را پاک کرده، او باورش نمی‌شود که ما چند بار به داستان‌های مختلف سفر کرده‌ایم. برای همین آینه ما را می‌بلعد و با خودش به سرزمین قصه‌ها می‌برد، نفس راحتی می‌کشم. این بار ما به داستان دیو و دلبر می‌رویم. هورا! یا شاید هم نه هورا! چون تا وقتی جونا یک ...
شاهزاده نخودفرنگی (قصه‌ها عوض می‌شوند 11)
شاهزاده نخودفرنگی (قصه‌ها عوض می‌شوند 11) خواب‌های شیرین از نخود ساخته شده‌اند! من به همراه برادرم جونا و گربه‌مان شازده در قصه شاهزاده نخودفرنگی فرود آمده‌ایم! وقتی من نمی‌توانم روی صد تا تشک بخوابم، همه اهالی آن سرزمین فکر می‌کنند من همان شاهزاده خانمی هستم که دنبالش می‌گردند. حالا همه حواسشان به من است و دستوراتم را اجرا می‌کنند. تازه، کلی هم لباس و جواهرات درخشان ...
علاء‌الدین (قصه‌ها عوض می‌شوند 9)
علاء‌الدین (قصه‌ها عوض می‌شوند 9) مراقب آرزوهایت باش: وقتی من و برادرم جونا به کمک آینه جادویی‌مان به داستان علاء‌الدین سفر می‌کنیم کلی هیجان زده‌ایم. توی این قصه چراغ جادو می‌تواند آرزوهایمان را برآورده کند، اما غولی که ما می‌بینیم اصلا آن طوری که توقع داریم نیست و بهمان کمک نمی‌کند. اگر آرزوهای علاء‌الدین برآورده نشوند، او نمی‌تواند با شاهزاده خانم عروسی کند و تا آخر ...
ملکه برفی (قصه‌ها عوض می‌شوند6)
ملکه برفی (قصه‌ها عوض می‌شوند6) افسانه‌ها یخ می‌زنند.. با اینکه من و برادرم تصمیم گرفته بودیم بیخیال آینه‌ی جادویی بشویم، گربه‌ی کوچکمان نقشه دیگری داشت. او پرید توی آینه و ما چاره‌ای نداشتیم جز اینکه دنبالش برویم. وقتی به جمهوری کولاک رسیدیم، فهمیدیم که احتمالا به قضیه ملکه‌ی برفی آمده‌ایم. جالب اینجاست که این قصه اصلا شبیه فیلمش نیست. ملکه برفی واقعا بدجنس است و گربه ...
مشاهده تمام رمان های سارا ملانسکی
مجموعه‌ها