خوابهای شیرین از نخود ساخته شدهاند! من به همراه برادرم جونا و گربهمان شازده در قصه شاهزاده نخودفرنگی فرود آمدهایم! وقتی من نمیتوانم روی صد تا تشک بخوابم، همه اهالی آن سرزمین فکر میکنند من همان شاهزاده خانمی هستم که دنبالش میگردند. حالا همه حواسشان به من است و دستوراتم را اجرا میکنند. تازه، کلی هم لباس و جواهرات درخشان و بستنی دارم. حالا جدی جدی ما میتوانیم یک شاهزاده خانم واقعی برای اداره قلمرو پادشاهی پیدا کنیم؟ الان ما باید این کارها را بکنیم: برای پیدا کردن شاهزاده خانم مسابقه برگزار کنیم. یک شاهزاده منفور را شکست بدهیم. از دست تمساحهای گرسنه فرار کنیم. به خانه برگردیم. وقتی برای تلف کردن نداریم. امیدواریم بهترین شاهزاده خانم برنده مسابقه شود!