رمان خارجی - فرانسه

آدم که نمی‌میرد

نام باب تراخو، افتخار عالم بوکس و چهار بار قهرمان اروپا، همه‌جا با احترام به زبان می‌آید، اما قهرمان‌ها هم، مثل همه آدم‌های دیگر، پیر می‌شوند و باب در سی و چهار سالگی می‌داند که پایان کارش نزدیک است. ولی به رغم این، پافشاری می‌کند و می‌خواهد «آویختن دستکش‌ها» را به تاخیر بیاندازد. مدیر برنامه‌های او، هماهنگ با رئیس «قصر مشت‌زنی»، پروژه‌هایی دیگر و پیشنهادی نه چندان «شرافتمندانه» برایش دارند...

عباس آگاهی
9786008967118
۱۶۸ صفحه
۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فردریک دار
۱۵ رمان Frédéric Dard (né Frédéric Charles Antoine Dard le 29 juin 1921 à Jallieu (Isère), France - 6 juin 2000 à Bonnefontaine, Fribourg, Suisse) était un écrivain principalement connu – dans une production extrêmement abondante – pour les aventures du commissaire San-Antonio, souvent aidé de son adjoint Bérurier, dont il a écrit cent soixante-quinze aventures depuis 1949. Parallèlement aux "San-Antonio" (l'un des plus gros succès de l'édition française d'après-guerre), Frédéric Dard a produit sous son nom ou sous de nombreux pseudonymes ...
دیگر رمان‌های فردریک دار
دفتر حضور و غیاب
دفتر حضور و غیاب داستان با ورود دختری هجده ساله، فروشنده کتاب‌فروشی گاشه، به مطب پزشک آغاز می‌شود. آلین برتیه دختری زیبا و خوش‌قلب است که سرگذشت پررنج و دردش از او زنی کامل و بردبار ساخته است. راوی ماجرا دکتر ایوژئوفروا است. حکایت او با معمایی آغاز می‌شود که می‌تواند رسوایی به بار بیاورد، اما با عشق و دلبستگی ادامه می‌یابد و گام ...
قیافه نکبت من
قیافه نکبت من اگر شما قیافه قبلی من را دیده باشید، امیدوارم یادتان بیاید که بینی‌ام بی‌عیب، لب‌هایم خوش‌ترکیب و چهره‌ام دارای هماهنگی انکار ناپذیری بود. بعد از عمل جراحی، هر بار که خودم را در آینه می‌دیدم، احساس رو به رو شدن با مردی ناشناس را داشتم...
آغوش شب
آغوش شب مدیر یک شرکت تجاری ناپدید شده است. او با هیچ‌کس حرفی از سفر نزده، پولی از بانک نگرفته و قرارهای کاری مهمش را به روزهای بعد موکول نکرده است. مدیر داخلی شرکت، که از غیبت طولانی رئیسش نگران شده، بارها به همسر او تلفن می‌کند. بعد از گذشت روزها، وقتی که از پیگیری‌های خود نتیجه نمی‌گیرد، پلیس را با خبر ...
قتل عمد
قتل عمد از چهار سال پیش، برنار به دوست ثروتمندش استفان بدهکار بود، بدهی او بابت وام‌هایی که گرفته بود و بهره و جریمه دیرکردشان رقم چشمگیری می‌شد. استفان رفتار پرتفرعنی داشت و او را به خاطر بی‌کفایتی و شکست پیاپی در کار و زندگیش تحقیر می‌کرد. برنار مصمم بود که به هر قیمت به این وضعیت پایان دهد. او می‌خواست از مرزهای ...
آسانسور
آسانسور صفحه موسیقی به انتها رسیده بود. او گرامافون را خاموش کرد و سکوتی برقرار شد. چون احساس کرد زیاد علاقه‌ای به صحبت کردن در این زمینه ندارم، تردید می‌کرد دوباره پرسشی بکند. با این حال، دلم می‌خواست از من سوال کنند. دلم می‌خواست حرف بزنم. به عبارتی احتیاج داشتم کمی گرم شوم.
مشاهده تمام رمان های فردریک دار
مجموعه‌ها