رمان خارجی - فرانسه

مگره و زن بلندبالا

(Maigret et la grande perche)

این رمان در 9 فصل نوشته شده است. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: در این مجموعه همه‌ چیز یافت می‌شد، از جمله فیش‌های مطب دندانپزشک و نیز گواهی فوت شوهر زن سالخورده و همچنین گواهی فوت عروس‌اش که در کمدی قدیمی در اتاق خواب وی یافته بودند. یک کت و شلوار هم بود که ژانویه روی آستین آن پارگی مختصری دیده بود. گیوم ادعا می‌کرد ده روزی می‌شود که این لباس را نپوشیده است. ماموران در میان صندوق‌های قدیمی، جعبه، میز و صندلی‌هایی با پایه‌های معیوب که چون به کاری نمی‌آمد به آن‌جا منتقل شده بود، دست و پا می‌زدند. در گوشه‌ای یک صندلی بچه، با مدلی قدیمی، با گلوله‌های رنگی کوچکی در دو طرف میز جلوی آن و نیز یک اسب چوبی بی‌یال و دُم، دیده می‌‌شد. در ساعت صرف ناهار، کار را متوقف نکردند. نوبت به نوبت ماموران برای صرف لقمه‌ای از خانه خارج شدند و موئر به ساندویچی که عکاس برایش آورده بود، اکتفا کرد. طرف‌های ساعت دو، از تلفن دفتر کار دندانپزشک به مگره اطلاع دادند که پاکت نسبتا ضخیمی با هواپیما از هلند رسیده است. او دستور داد آن را باز کنند. پاکت حاوی نامه‌های ماریا به زبان هلندی بود. - یک مترجم پیدا کنید که دست به کار بشه. - این جا؟ آره. و تا خودم نرسیدم اداره رو ترک نکنه. واکنش گیوم سِر عوض نشده بود. او آن‌ها را تعقیب می‌کرد و رفتار و کارشان را زیر نظر داشت، ولی حتی لحظه‌ای هم دلواپس به نظر نرسید. او به نحو بخصوصی به مگره نگاه می‌کرد و می‌شد فهمید که از نظر او، دیگران به حساب نمی‌آمدند...

عباس آگاهی
9786006732282
۲۵۰۰۰۰ صفحه
۵۵ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
مگره از خود دفاع می‌کند
مگره از خود دفاع می‌کند بیش از سی سال می‌شد که مگره در رده پلیس آگاهی خدمت می‌کرد، ده سال می‌شد که در راس واحد جنایی قرار داشت و این اولین باری بود که به این شکل احضارش می‌کردند. او آمدن و رفتن حدود ده فرمانده را دیده و با آن‌ها روابط کم و بیش خوبی را حفظ کرده بود. بعضی‌ها آن قدر کم در ...
بندرگاه مه‌آلود
بندرگاه مه‌آلود مگره، همچنان آرام، از دکه خارج شد. آقای گرانمزون را دید که جلوی کلیسا ایستاده بود و به اطراف خودش به گونه‌ای نگاه می‌کرد که بدگمانی ساکنان دهکده را بر می‌انگیخت. سربازرس زمزمه کنان گفت: «فکری به ذهنم رسیده. بهتره کار رو تقسیم کنیم... شما طرف چپ، سمت مزرعه‌ها رو بگردید... من هم سمت راست رو جست‌وجو می‌کنم.» جرقه‌ای در چشم‌های ...
مگره و جیب‌بر
مگره و جیب‌بر در این داستان مگره خود را در دنیای فیلم و سینما می‌یابد و اتفاقاتی رخ می‌دهد که فقط در دنیای سینما احتمال وقوع آن هست. کیف جیبی‌اش به سرقت می‌رود و سارق آن نابغه‌ آشفته‌حالی از آب در می‌آید که جسدی در آپارتمانش به زمین افتاده و اتفاقات فراوان دیگری در جوار آن وجود دارد.
مگره و مرد مرده
مگره و مرد مرده کافه‌ها و باراندازهای رود سن در این داستان حضوری پررنگ‌تر از همیشه دارند. سربازرس نگره این‌بار چنان در پیچ و خم جنایت گم می‌شود که گویی «مرد مرده» با او پیوندی شخصی داشته است. نگاه موشکاف و ژرف‌بین سیمنون به محله‌های فقیرنشین پاریس و ساکنان آن‌ها داستان را جذاب‌تر ساخته است. محله‌هایی تودرتو با مسافرخانه‌هایی ارزان قیمت، و حضور غریبه‌هایی ...
مگره در کافه لیبرتی
مگره در کافه لیبرتی ماجرا با احساس حال و هوای تابستانی آغاز شد. وقتی مگره از قطار پیاده شد. نیمی از ایستگاه را‌ه‌آهن آنتیب غرق آفتابی چنان تیز و درخشان بود که مردم مثل اشباحی در جنب و جوش به نظر می‌رسیدند. اشباحی که کلاه حصیری بر سر، شلوار سفید بر پا و راکت تنیس به دست داشتند!
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها