دراس اسطوره، تبردار تاریکی که با نام مرگپیما شناخته میشود، باید در مسیر ماموریتی از برای خون و از برای افتخار به جنگجو تالیسمان بپیوندد. فقط چشمان الچازار مسروقه - جواهرات افسانهای جادویی - میتوانند دوست در حال مرگ دراس را نجات دهند و سپس قبیلههای نادیر را در مقابل شرارت گوتیرها متحد کنند. دراس با جستجو برای جواهرات که قرنهاست در مقبره اشیکای اهریمنکش، بزرگترین قهرمان نادیر، پنهان شده است، موافقت میکند. پیشگویی شده است که با پیدا شدن سنگها متحدکنندهای خواهد آمد، جنگجویی بینظیر که نادیرها را از ظلم و ستم گوتیرها رها میسازد. اما گارن - تسن، نخست وزیر روانی که قدرت کشور گوتیر را در دست دارد نیز به دنبال جواهرات است. برای به دست آوردن آنها، او دو هزار سرباز مسلح و آموزشدیده را به جنگ تعداد کمی وحشی، تالیسمان و یک جنگجوی درنای میفرستد.