رمان خارجی - فرانسه

شهر شناور

(une ville flottabte)

ژول ورن پس از سفر دریایی هیجان‌انگیز با یک کشتی غول‌آسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بیننده‌اش را مبهوت می‌کند.

9786002535221
۲۹۶ صفحه
۵۲ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
سفر به ماه (ادبیات کلاسیک جهان)
سفر به ماه (ادبیات کلاسیک جهان) دوستان بشر موجودی ناشناخته است. من ایمان دارم که بشر از جو عبور و آسمان‌ها را تسخیر می‌کند. اگر نتوانستم شما را قانع کنم اشکال از استدلال ضعیف من است وگرنه موضوع مشکل نیست. از نظر من بشر قادر خواهد بود به ماه برود و تا 20 سال بعد نیمی از ساکنین زمین کره‌ی ماه را خواهند دید.
در سیارات چه می‌گذرد
در سیارات چه می‌گذرد این مرد دانشمند به سختی رنج می‌کشید و نتوانست ناراحتی خود را پنهان دارد. همه مردم وجود سیاره گالیا را انکار کرده بودند، زیرا هیچ ستاره‌شناسی گالیا را ندیده و نام چنین سیاره‌ای در دفتر سیاره‌شناسی ثبت نشده بود.
20000 فرسنگ زیر دریا
20000 فرسنگ زیر دریا نام ژول ورن ( 1905- 1828) برای همیشه به عنوان پدر داستان‌های تخیلی- علمی تثبیت شده است و برخی از پیشرفت‌های علمی و فنی که وی در داستان‌هایش با تخیل نیرومند خویش پیش‌بینی کرده بود امروز به تحقق پیوسته‌اند. ده‌ها سال است که جوانان و نوجوانان نسل‌های پی در پی با داستان‌هایی چون بیست هزار فرسنگ زیر دریا، دور دنیا در ...
میشل استروگف
میشل استروگف سرخ هم‌رنگ خون است و هم عاشقی. وقتی عشق در میان شعله‌های آتش جنگ زبانه می‌کشد، نفرت و خشونت رنگی دیگر به خود می‌گیرد. میشل استروگف از طنین آواز عشق و مهربانی در هیاهوی حنگی خانمان‌سوز می‌گوید...
میشل استروگف
میشل استروگف «اعلیحضرت، یک تلگراف جدید رسیده.» «از کجا؟» «از تومسک.» «از تومسک به بعد خط تلگراف قطع شده؟» «بله، از دیروز قطع شده.» «ژنرال، هر یک ساعت، به تومسک تلگراف بفرستید، و مرا در جریان قرار دهید.» ژنرال کیسف جواب داد: «چشم، اعلیحضرت.» این گفتگو در ساعت دو صبح رخ داد، درست در لحظه‌ای که جشنی که در کاخ نو در ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها