رمان خارجی - فرانسه

شهر شناور

(une ville flottabte)

ژول ورن پس از سفر دریایی هیجان‌انگیز با یک کشتی غول‌آسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بیننده‌اش را مبهوت می‌کند.

9786002535221
۲۹۶ صفحه
۵۲ مشاهده
۰ نقل قول
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
اشعه سبز
اشعه سبز صبح روز بعد که مصادف با 12 سپتامبر بود، کلوریندا بر پهنه آب‌های آرام و در پناه نسیم ملایم شادمانه از مسیر جنوب غربی مجمع‌الجزایر هبرید پیش می‌رفت. طولی نمی‌کشید که استافا، ایونا و دماغه مول در پشت پرتگاه‌های بلند جزیره بزرگ از نظر پنهان می‌شدند.
20000 فرسنگ زیر دریا
20000 فرسنگ زیر دریا نام ژول ورن ( 1905- 1828) برای همیشه به عنوان پدر داستان‌های تخیلی- علمی تثبیت شده است و برخی از پیشرفت‌های علمی و فنی که وی در داستان‌هایش با تخیل نیرومند خویش پیش‌بینی کرده بود امروز به تحقق پیوسته‌اند. ده‌ها سال است که جوانان و نوجوانان نسل‌های پی در پی با داستان‌هایی چون بیست هزار فرسنگ زیر دریا، دور دنیا در ...
5 هفته در بالن
5 هفته در بالن ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیر» و با صحافی متفاوت منتشر کنند، کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
اژدهای دریایی
اژدهای دریایی ناخدا بورکارت که دهه پنجم زندگی‌اش را می‌گذراند، هنوز مجرد مانده و خانواده‌یی تشکیل نداده بود. او از نوجوانی در کشتی و روی دریا بود و به همین روی نتوانسته بود همسری برگزیند و با او زندگی کند، زیرا زندگی دریانوردان برای همسرانشان بسیار دشوار است و تحمل جدایی‌ها کار را بر آنان سخت می‌گرداند.
زیرزمین اژدها
زیرزمین اژدها به طرف اسطبل رفتند. اسب‌ها در آن‌جا تنها بودند و مثل این بود که نفس‌نفس می‌زدند و شیهه‌های بلند می‌کشیدند. به یکی از میله‌های ساک همیشگی کارل آویخته بود و کتاب حساب او هم در کناری افتاده بود، مارسل متوجه شد که چراغ دستی او هم در سر جایش نیست و این خود دلیل تازه‌ای بود که کارل به درون ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها