رمان خارجی

5 هفته در بالن

(Cinq semaines en ballon)

روز یکشنبه و ساعت شش صبح با طلوع خورشید، ابرها پراکنده شدند و با نمایان شدن افق، نسیم ملایم و روح‌بخشی همراه با پرتو زیبای خورشید بر آسمان نشست. زمین زیبای آفریقا که اکنون با باران شب خیس و تازه شده بود زیر پای مسافران پدیدار شد. به نظر می‌رسید که بالون در میان ابرها و جریان‌های مخالف فقط دور خودش چرخیده است، زیرا جهتش تغییری نکرده بود.

ترانه
9789645638533
۱۳۹۴
۳۵۴ صفحه
۷۵۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
سفر به مرکز زمین
سفر به مرکز زمین پسری نوجوان به نام اکسل همراه با عموی پروفسورش و هانس که راهنمای آن‌هاست از دهانه آتشفشانی در ایسلند پایین می‌روند و سفر پرماجرا و اسرارآمیزشان به مرکز زمین آغاز می‌شود، سفری که شاید هرگز از آن زنده برنگردند...
شهر شناور
شهر شناور ژول ورن پس از سفر دریایی هیجان‌انگیز با یک کشتی غول‌آسا، به فکر نوشتن این رمان افتاد؛ رمانی درباره گریت ایسترن، که فقط یک کشتی بزرگ نیست بلکه جهانی کوچک و شهری شناور است که بیننده‌اش را مبهوت می‌کند.
اشعه سبز
اشعه سبز صبح روز بعد که مصادف با 12 سپتامبر بود، کلوریندا بر پهنه آب‌های آرام و در پناه نسیم ملایم شادمانه از مسیر جنوب غربی مجمع‌الجزایر هبرید پیش می‌رفت. طولی نمی‌کشید که استافا، ایونا و دماغه مول در پشت پرتگاه‌های بلند جزیره بزرگ از نظر پنهان می‌شدند.
دور دنیا در 80 روز
دور دنیا در 80 روز ژول ورن، نویسنده فرانسوی که رمان‌های ماجراجویانه‌اش نام او را سر زبان‌ها انداخت، در سال 1863 پنج هفته در بالن را تحویل ناشر داد. این رمان با چنان موفقیتی رو‌به‌رو شد که نویسنده و ناشر تصمیم گرفتند به اتفاق هم مجموعه‌ای با عنوان «سفرهای شگفت‌انگیر» و با صحافی متفاوت منتشر کنند، کتاب‌هایی نفیس، در قطع رقعی، با گراورهایی سیاه و ...
سفر به آفریقا
سفر به آفریقا روز به پایان رسید. شبی مهتابی بود. سکوت رصد کردن را آسان می‌کرد. باز هم علامت و اثری از روشنایی چراغ در تپه ولکریا دیده نشد. سرهنگ اورست و ماتیواتروکس تا صبح چشم از دوربین برنداشتند.
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها