رمان خارجی

5 هفته در بالن

(Cinq semaines en ballon)

روز یکشنبه و ساعت شش صبح با طلوع خورشید، ابرها پراکنده شدند و با نمایان شدن افق، نسیم ملایم و روح‌بخشی همراه با پرتو زیبای خورشید بر آسمان نشست. زمین زیبای آفریقا که اکنون با باران شب خیس و تازه شده بود زیر پای مسافران پدیدار شد. به نظر می‌رسید که بالون در میان ابرها و جریان‌های مخالف فقط دور خودش چرخیده است، زیرا جهتش تغییری نکرده بود.

ترانه
9789645638533
۱۳۹۴
۳۵۴ صفحه
۷۵۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ژول ورن ۴۶ رمان ژول گابریل ورن نویسنده و آینده‌نگر فرانسوی بود که کتابهای زیادی با مضمون علمی-تخیلی نوشت. او هنگامی از سفر به هوا و فضا و زیر دریا در داستان‌های خود سخن گفت که هنوز بشر نتوانسته بود وسایل و امکانات چنین سفرهایی را فراهم کند. آثار او از نظر ترجمه به زبان‌های دیگر بعد از آثار آگاتا کریستی در رده دوم جهانی هستند. سال ۲۰۰۵ به مناسبت صدمین سال مرگ او «سال ژول ورن» نامیده شد. تاکنون چندین انیمیشن و فیلم از ...
دیگر رمان‌های ژول ورن
اژدهای دریایی
اژدهای دریایی ناخدا بورکارت که دهه پنجم زندگی‌اش را می‌گذراند، هنوز مجرد مانده و خانواده‌یی تشکیل نداده بود. او از نوجوانی در کشتی و روی دریا بود و به همین روی نتوانسته بود همسری برگزیند و با او زندگی کند، زیرا زندگی دریانوردان برای همسرانشان بسیار دشوار است و تحمل جدایی‌ها کار را بر آنان سخت می‌گرداند.
دور دنیا در 80 روز
دور دنیا در 80 روز در سال 1872، ساکن خانه پلاک 7 در خیابان سویل واقع در برلینگتون گاردنز، همان عمارتی که در سال 1814 آقای شرایدن آن‌جا از دنیا رفت کسی نبود جز جناب آقای فیلیس فاگ محترم؛ از شاخص‌ترین و سرآمدترین اعضای باشگاه اصلاح‌طلبان لندن. هر چند به نظر او بیش از اندازه مراقب بود تا جلب توجه نکند و بقیه از ...
کلودیوس بومبارناک
کلودیوس بومبارناک پدیده حیرت‌انگیزی است! دنبال دستگاهی می‌گردید که خیلی سریع، روشنایی یا گرما تولید کند؟ ساده‌تر از این نمی‌شود: کافی است سوراخی در زمین حفر کنید، گاز از آن خارج خواهد شد و... فقط باید روشنش کنید. دستگاه گاز طبیعی که هر کسی از عهده پرداخت هزینه‌اش برآید.
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان)
هجوم دریا (ادبیات کلاسیک جهان) جما که از دیدن فرزندش بسیار شاد شده بود، هنگامی که دید پسرش به سرعت با اسب می‌تازد و در صحرا از دید او دور می‌شود، در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد، گفت: برو در پناه خدا!
میشل استروگف
میشل استروگف «اعلیحضرت، یک تلگراف جدید رسیده.» «از کجا؟» «از تومسک.» «از تومسک به بعد خط تلگراف قطع شده؟» «بله، از دیروز قطع شده.» «ژنرال، هر یک ساعت، به تومسک تلگراف بفرستید، و مرا در جریان قرار دهید.» ژنرال کیسف جواب داد: «چشم، اعلیحضرت.» این گفتگو در ساعت دو صبح رخ داد، درست در لحظه‌ای که جشنی که در کاخ نو در ...
مشاهده تمام رمان های ژول ورن
مجموعه‌ها