رمان ایرانی

امیدوارم این داستان هیچ‌وقت به دست همسرم نیفتد

این که خیال انتهای خیابان واقعیت است یا واقعیت در نهایت ابری آسمان خیالات سیر می‌کند، سوالی است با پاسخی نامعلوم. گرفتاری‌های انسان تنهای عصر حاضر، واقعیت‌ها را با آمیزشی از خیال چنان تغییر می‌دهد که دنیای جدیدی برای او می‌سازد. تحمل واقعیت و دست شستن از تخیل و رویاپردازی در گذر ایام منجر به فروشکستن شخصیت‌ها و فروپاشی ذهن بشر می‌شود. انسان امروزی سعی دارد راه گریزی برای فرار از معادلات پیچیده روابط خانوادگی و اجتماعی پیدا کند. ماتریس خیال در ذهن، همچون جدولی با کلمات متقاطع، احتمالات به واقع نزدیکی از حقیقت را مقابل چشم آدمی قرار داده و می‌خواهد با روایت‌های مرهوم، تصویری نو از زندگی ارائه دهد. چند روایت ساده، ویرگول، نامه‌های پراکنده، گلبول سفید، پایان بن‌بست هسته‌ای، آفتاب از شرق طلوع نمی‌کند، دختر آفتاب و... مجموعه داستان‌های امیدوارم این داستان هیچ‌وقت به دست همسرم نیفتد را تشکیل داده‌اند.

9786004611176
۱۸۴ صفحه
۲۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های یعسوب محسنی
کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند
کلاغ‌ها هم بستنی می‌خورند عاشق زاغ سیاه مادرم شده بودم و مینای پدرم را می‌پرستیدم. تحت هیچ شرایطی نمی‌خواستم او را از دست بدهم. پرنده، مینا باشد یا زاغ سیاه نوک سرخ، بالاخره پرواز می‌کند. مینا ساک به دست بود،آن طرف گیت پرواز، پشت شیشه‌ها. من و تو چسبیده بودیم به خنکای شیشه. بخار دهان گرم تو شیشه را مات کرده بو. در خواب ...
مربای انجیر (رمان کوتاه)
مربای انجیر (رمان کوتاه) می‌‌دانم که این داستان عجیب و غریبی است. خودم هم درست متوجه آن نشدم و اگر هم شروع به نوشتن این داستان کردم به خاطر امید کمی بود که با تمام کردن آن، تصویر واضح‌تری از داستان به دست بیاورم و یا با این امید تا خواننده‌ای که بیشتر از من با پیچیدگی‌های طبیعت آدم آشنایی دارد، تعریفی را به ...
مشاهده تمام رمان های یعسوب محسنی
مجموعه‌ها