می‌دونی چه حسی داره وقتی خودتو به سرنوشتت می‌سپری؟ یه‎جورایی بهت خوشامد می‎گه. دیگه نه دردی هست، نه ترسی و نه اشتیاق و آرزویی. مرگ، امید بود که داشت با این تسکین به وجود می‌ا‎ومد. به‎زودی می‎تونستم ادوارد رو ببینم. ما تو اون دنیا به هم می‎رسیدیم، چون مطمئن بودم که خدا مهربونه، خدا هرگز اون‌قدری بی‌رحم نیست که ما رو از تسکین تو اون‎ دنیا محروم کنه.
۷ نفر این نقل‌قول را دوست داشتند
hedgehog
‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یک شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۳
Faeze
‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، دو شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۰۳
zahralabbafan
‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۳
Elham
‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۳
Mohamadzabie
‫۷ سال و ۱۱ ماه قبل، یک شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۳۹
dokhtar_sheytoon
‫۶ سال و ۶ ماه قبل، دو شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۹
Mehrabad
‫۶ سال و ۵ ماه قبل، سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷، ساعت ۱۷:۰۷