آخرین فعالیتها
-
از سمفونی مردگان :
با دو دسته نمیشود بحث کرد. یکی با سواد و دیگری بی سواد. (...)
-
از سمفونی مردگان :
پدر پرسید: «دنبال چه میگردی؟» گفت: «دنبال خودم.» (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
ملال. هایی وجود دارند که همهچیز در برابرشان رنگ میبازند، تا آنجا که آدم نه به محیط کثیف و نامطبوعی که در آن قرار گرفته اهمیتی میدهد، نه به اجبارهایی که او را در هم میشکند و نه به غذاهای نفرتانگیز و بیرمقی که به خوردش میدهند. نازک نارنجیترین افراد، آقایانی توی پرقو بزرگ شده، پس از یک روز بیگاری دادن و عرق ریختن، لقمه نان سیاه و سوپ آبکیای ... (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
بس که این تیرهروزها فاقد شهامت هستند. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
خیلیها هم دست به ارتکاب جنایت میزنند تا به زندان با اعمال شاقه محکوم شوند و خود را از شر زندگی بس رنجآورتر و طاقت فرساتری که میگذرانند رهایی بخشند. چنین افراد فلکزده ای در آزادی شاید دشوارترین ناراحتیها را تحمل میکردهاند، هرگز غذای خوب یا کافی برای خوردن پیدا نمیکردهاند یا از صبح تا شب برای اربابی سنگدل جان میکندهاند. در زندان کار آسانتر است نان فراوانتر و با ... (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
برگزاری آیینهای مذهبی او را در حالتی خلسهوار فرو میبرد که در آن نه چیزی را میدید نه صدایی را میشنید و نه متوجه میشد دور و برش چه میگذرد. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
حق تنبیه فردی توسط فرد دیگر، یکی از زخمهای جامعه است، وسیلهایست مطمئن برای خفه کردن نطفه مدنیت و کمک به نابود ساختنآن. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
یک نفر بعدها به من گفت به این نتیجه رسیده است که تحصیل باعث گمراه شدن ملتها میشود. به نظر من این حرف اشتباه است. علت این انحطاط اخلاقی را باید در جای دیگری جستوجو کرد. در حقیقت تحصیل میتواند باعث غرور و خودبینی فرد شود، ولی به نظر من نمیتواند شخص را به چنین کارهایی وادارد. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
در برابر بیمهری سرنوشت سکوت اختیار کردهبود. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
ملالهایی وجود دارند که همهچیز درمقابلشان رنگ میبازند. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
ترس از مجازات در ذهنی ضعیف و متزلزل، چه پندارهای موهومی را میتواند بیافریند. (...)
-
از خاطرات خانه مردگان :
چقدر شناختن یک آدم، حتی پس از سالها همزیستی و همجواری با او، دشوار است. (...)