آخرین فعالیت‌ها


  • سووشون
    از سووشون :

    زن لخت که می‌شد چراغ را خاموش کرد. نمی‌خواست باز یوسف نقشه جغرافیا را به‌قول خودش روی شکمش ببیند. هر چند یوسف همیشه جای بخیه‌ها را می‌بوسید و می‌گفت: «برای من است که این رنج‌ها را کشیده‌ای.» (...)

  • سووشون
    ستاره داد
  • بانوی شکسته
    ستاره داد
  • دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل
    از دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل :

    یون‌پی غالبا سخنان کایری را به یاد می‌آورد و احساس خاصی درباره‌ی کایری در خود می‌یافت. چیزی که هرگز درباره‌ی زن دیگری حسش نکرده بود. احساس عمیقی بود. با طرح واضح و اثری حقیقی. هنوز نمی‌دانست این احساس را چه بنامد. احساسی بود که نمی‌توانست آن را با چیز دیگری مقایسه کند. حتی اگر دیگر هیچ‌وقت کایری را نمی‌دید، این احساس برای همیشه با او می‌ماند. جایی در تنش، شاید ... (...)

  • عقاید 1 دلقک
    از عقاید 1 دلقک :

    دلقکی که به میخوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی‌ساز مست سقوط می‌کند. (...)

  • ربه‌کا
    ستاره داد
  • ماه و 6 پشیز
    از ماه و 6 پشیز :

    هر یک از ما در جهان تنها است. هر کس در برجی برنجی زندانی است و فقط با علایم می‌تواند با همگنان خود رابطه برقرار کند و ارزش علایم مشترک نیست و از این رو مفهوم آن‌ها مبهم و نامعین است. ما به نحوی ترحم‌انگیز درصدد آن بر می‌آییم که گنجه‌های دل خود را به دیگران برسانیم، اما دیگران نیروی قبول آن‌ها را ندارند و از این رو ما کنار ... (...)

  • جوان خام
    ستاره داد
  • دختر سروان
    ستاره داد
  • پر
    ستاره داد
  • بیچارگان
    ستاره داد
  • آناکارنینا 1 (2 جلدی)
    از آناکارنینا 1 (2 جلدی) :

    دوستم داشته باش. این تنها چیزی است که برای ما مانده است. (...)

  • زنبق دره
    از زنبق دره :

    مردان چاره غم‌های خود را در اشتغالات زندگی‌شان پیدا می‌کنند، جنب و جوش کارها فکرشان را منصرف می‌دارد، ولی ما زن‌ها هیچ تکیه‌گاهی در روح خود بر ضد رنج و اندوه نداریم. در آن حال که من گرفتار اندیشه‌های اندوه‌بار بودم، احساس کردم که باید با حرکات جسمانی بر رنج خود مسلط شوم. این عمل که دست خود را در فواصل زمانی معین بلند کنم گویی برای اندیشه‌ام لالایی می‌خواند ... (...)

  • مادام کاملیا
    برای مادام کاملیا نوشت :

    یکی از بهترین عاشقانه‌هایی که تا به امروز خوانده‌ام.

  • مادام کاملیا
    از مادام کاملیا :

    وقتی زیباییِ زنی را که دوستش دارید در آیینه‌ی آب و قابِ آسمانِ آبی ببینید، و هوای معطر و گل‌های رنگارنگ و نسیمِ روح‌نواز و زیبایی و شکوهِ باغ‌ها و بیشه‌ها شما را احاطه کرده باشند، زیباییِ معشوق جلوه‌ی دیگری دارد. (...)

  • عامه پسند
    از عامه پسند :

    با خودم خلوت کرده بودم. تنها ماندن با خودِ مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود. هر کسی که باشد. همه‌شان آن بیرون دارند حقه‌های حقیر سر همدیگر سوار می‌کنند و کله‌معلق می‌زنند. (...)