Nemankhan
نعمان خان
آخرین فعالیتها
-
از ملت عشق :
سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی میشکافد و کمی موج بر میدارد. صدای نامحسوس “تاپ” میآید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم میشود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیقتر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آبهای راکد را به تلاطم در میآورد. در جایی که سنگ به ... (...)
-
از جاناتان مرغ دریایی :
به چشم هات اعتماد نکن. اونها فقط محدودیتها رو نشون میدن. با فهم و درکت نگاه کن، دنبال چیزی بگرد که میدونی و راه پرواز رو خواهی دید. محدودیتی در کار نیست! – جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ (...)
-
از 6 اثر :
صبح یکی از روزهای آوریل که هیچ تفاوتی با روزهای دیگر نداشت ناگهان بهچیزی پی بردم. من با ریسک هدر دادن زندگیام روبرو بودم. متوجه شدم که روزها یکی پس از دیگری میگذرد. از خودم پرسیدم؛ امّا من از زندگی چه میخواهم؟ خب، میخواهم شاد باشم. امّا هرگز به اینکه چه چیزی مرا خوشحال میکرد فکر نکرده بودم. من افسرده یا گرفتار بحران میانسالی نبودم امّا از دل مردگی رنج ... (...)
-
از ریگ روان :
من بارها زنبور قورت دادهام. و سالی حداقل دو بار یه پرنده میخوره به سرم. همیشه وقتی دارم سر یکی داد میزنم میخورم زمین. وقتی پیانو میزنم محاله درش رو انگشت هام بسته نشه. امکان نداره شب بخوام از رو ریل قطار رد بشم و یهو یه قطار بوق زنان نیاد طرفم، محاله موقع رد شدن از وسط محوطهی چمن فوارهها کار نیفتن. هر نردبانی ازش رفتم بالا یه پلهش ... (...)
-
از دنیای سوفی :
مهمترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد میمیرد، خواهد گفت گرما. و اگر از آدمی تک و تنها همین سوال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت آدم ها. ولی هنگامی که این نیازهای اولیه برآورده شد، آیا چیزی میماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان میگویند بلی. به عقیده آنها ... (...)
-
از رفیق (زندگی و مرگ ارنستو چه گوارا) :
اگر انسان ماجراجویی پیشه کند، بی تردید تجربه هایی کسب میکند که دیگران از آن محرومند. ما برای در پیش گرفتن این سفر، شیر یا خط انداختیم. شیر آمد؛ یعنی باید رفت. و ما رفتیم. اگر خط هم میآمد و حتی اگر ده بار پشت سر هم خط میآمد، ما آن را شیر میدیدیم و به راه میافتادیم. انسان میزان همه چیز است. نگاه من است که به همه چیز ... (...)
-
از خیره به خورشید :
بسیاری از افراد معتقدند هنگام مواجهه با مرگ، تغییرات ماندنی و چشمگیر در آنان بیشتر میشود. وقتی حدود ده سال روی بیمارانی که به علت سرطان رودرروی مرگ قرار گرفته بودند، کار کردم، متوجه شدم بسیاری از آنها به جای اینکه تسلیم یاس و ناامیدی شوند، به نحو شگفتانگیز و مفیدی متحول میشوند. زندگی خود را با رعایت حقتقدمها دوباره برنامهریزی میکنند و دیگر به چیزهای بیاهمیت بها نمیدهند. قدرت ... (...)
-
از بارون درختنشین :
-چرا رنجم میدهی؟ -چون دوستت دارم. آنگاه او خشمگین میشد. -نه، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را میخواهیم نه رنجش را. -وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را میخواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج. -پس، تو به عمد مرا رنج میدهی؟ -بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم. – بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو (...)
-
از ناتور دشت :
پسر، موقعی که آدم میمیرد، این مردم خوب آدم را از چهار طرف محاصره میکنند. من امیدوارم که وقتی مُردم، یک آدم بافهم و شعوری پیدا بشود و جنازهی مرا توی رودخانهای، جایی بیندازد. هرجا که میخواهد باشد، ولی فقط توی قبرستان، وسط مردهها، چالم نکنند. روزهای یکشنبه میآیند و روی شکم آدم دسته گل میگذارند، و از این جور کارهای مسخره. وقتی که آدم زنده نباشد، گل را میخواهد ... (...)
-
از جاودانگی :
فقط زندگی در جهانی را تصور کن که در آن آیینه نباشد. تو درباره ی صورتت خیالبافی میکنی و تصورت این است که صورتت بازتاب آن چیزی است که در درون تو است. و بعد وقتی چهل ساله شدی، کسی برای اولین بار آیینه ای در برابرت میگیرد. وحشت خودت را مجسم کن! تو صورت یک بیگانه را خواهی دید و به روشنی به چیزی پی خواهی برد که قادر ... (...)
-
از لینکلن :
یکی از دلایلی که چرا داستان برای بشر ضروری است این است که داستان بسیارزی از نیازهای خودآگاه و ناخودآگاه را برآورده میسازد. اگر داستان فقط روی ذهن خودآگاه تاثیر داشت، اهمیتی مانند ارزش کتابهای تشریحی داشت. اما اهمیت دیگر داستان این است که روی ضمیر ناخودآگاه نیز تاثیر میگذارد. – چگونه کتاب بخوانیم اثر مارتیمر جی. آدلر و چارلز لینکلن ون دورن [لینک مرتبط: چگونه کتاب بخوانیم] (...)
-
از جستارهایی در باب عشق :
چرا مرا دوست نداری؟ همان اندازه سوال غیرممکنی است (هرچند کمتر آزاردهنده است) که پرسیدن این که چرا دوستم داری؟ در هردو مورد، در چارچوب عشق، رودرروی اراده ضعیف قرار میگیریم، در مقابل این واقعیت که عشق، موهبتی است که به ما هدیه شده، موهبتی که هرگز نه میتوانیم و نه لیاقتش را داریم که تشخیصاش بدهیم. در پرسشهایی از این دست، مجبوریم یا به سوی خودبینی کامل تمایل پیدا ... (...)
-
از پیامی از فراسوی زمان :
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است هر ... (...)