ما فقط بک بار زندگی میکنیم
و این وظیفه ی ماست که
اون رو به بهترین شکل بگذرونیم من پیش از تو جوجو مویز
بریدههایی از رمان من پیش از تو
نوشته جوجو مویز
مهربان باشید. همه آدمها در حال دسته و پنجه نرم کردن با چیزی هستند که شما از آن خبر ندارید. من پیش از تو جوجو مویز
- کلارک تو دیگه کی هستی! واقعا که از خودراضی هستی.
-کی؟ من؟
-خودت را از هر چیزی محروم میکنی فقط با این فکر که اهلش نیستی.
-نحیر، این طورها نیست.
-از کجا میدانی نیست؟هیچ کاری نکردی. هیچ کجا نرفتی. واقعا خبر از خودت داری که کی هستی؟ من پیش از تو جوجو مویز
طوری با من رفتار میکرد که احساس میکردم احمق تمام عیار هستم، در نتیجه در حضورش تبدیل میشدم به آدم احمق تمام عیار من پیش از تو جوجو مویز
در محلهی ما، سوار شدن به یک اتومبیل گرانقیمت به این معنا بود که فوتبالیست تور زدهای یا پلیسهای لباسشخصی دستگیرت کردهاند. من پیش از تو جوجو مویز
نکتهای است که هرگز نمیتوانید در مورد مادر بودن درک کنید، مگر اینکه خود مادر باشید: شما یک مرد بالغ را مقابل خود نمیبینید با برگهی جریمه و کفشهای واکسنزده و زندگی عشقی بغرنج، بلکه بچهای میبینید با ریش نتراشیده، نامرتب و خودرأی که اطرافیانش، زندگیاش به یک نفر تقلیل یافته است. من پیش از تو جوجو مویز
واقعاً امتیاز ناعادلانهای است که آدم قدم بردارد و مردی را که اسیر صندلی چرخدار است ترک کند. من پیش از تو جوجو مویز
واقعاً ناعادلانه بود؛ علیرغم این واقعیت که نمیتوانست از دست و پاهایش استفاده کند یا حتی حسشان کند، مجبور بود دردشان را تحمل کند. من پیش از تو جوجو مویز
کلارک،تو در قلبم ثبت شدی، از همان روز اولی که با آن لباس خنده دار و لطیفههای مسخره ات وارد شدی و قادر نبودی کوچکترین چیزی را که احساس میکنی،بروز ندهی من پیش از تو جوجو مویز
من میدانم که میتوانم خوشحالت کنم و مطمئن باش که تو هم میتوانی خوشبختم کنی. .
تو ازمن آدمی ساختی که اصلا تصورش را هم نمیکردم. حتی با این شرایطی که داری بازهم میتوانی شادم کنی. از تمامِ آدمهای دنیا فقط میخواهم کنارِ تو باشم، تو را به هرکسی ترجیح میدهم، حتی این تویی که به نظرِ خودت از دست رفته است. من پیش از تو جوجو مویز
اصلا نمیدانستم موسیقی میتواند قفل وجود آدم را باز کند، آدم را به جایی ببرد که حتی آهنگسازش هم انتظارش را ندارد. نمیدانستم موسیقی اثری از خود بر دنیای اطراف ما برجا میگذارد. گویی اثرش را با خود به هر کجا میروید، میبرد. من پیش از تو جوجو مویز
ما جزئی از یک چرخه بزرگتر هستیم، تقدیری که فقط خداوند از آن خبر دارد… من پیش از تو جوجو مویز
به تو نمیگویم که از ساختمان چند طبقه بپر!
یا کنار نهنگها شنا کن…
یا اینجور کارها،اما جسورانه زندگی کن!
در زندگی ات جسارت به خرج بده… من پیش از تو جوجو مویز
ویل خواهش میکنم. لطفا به من فرصت بده. لطفا به ما فرصت بده
_ هیس. فقط گوش کن. فقط تو ، ازهمه مردم دنیا فقط تو! گوش کن چه
میگویم. همین جا باید تمام شود. نه دیگر صندلی چرخدار باشد ، نه درد و خستگی.
نمیخواهم صبحها از خواب بیدار شوم وآرزو کنم کاش تمام شود. و تو کلارک اگر واقعا عاشقم هستی کنارم باش ،
کمک کن زندگی ام جوری به پایان برسد که خودم میخواهم. من پیش از تو جوجو مویز
وقتی وارد دنیای جدیدت میشودی، اولش کمی احساس ناراحتی خواهی کرد.
آدمها وقتی از منطقه ی امن خودشان بیرون میآیند، همیشه احساس سردرگمی میکنند. من پیش از تو جوجو مویز
-امید چگونه میتواند بر ناامیدی پیروز شود؟
-یک برنامه ی خانوادگی ترتیب بدهید و بروید تفریح من پیش از تو جوجو مویز
خودداری بشر از تلاش جهت عمل به وظایف و مسئولیت پذیری واقعا دلسرد کننده است. من پیش از تو جوجو مویز
گاهی لحظات به طور طبیعی سپری میشوند و گاهی هم غیرعادی. بعضی اوقت انگار زمان کش آمده است و بعضی اوقات هم زندگی، زندگی واقعی، عین برق و باد میگذرد؛ من پیش از تو جوجو مویز