رمان نوجوان

بازیگوشی نیکولا کوچولو

(Histories inedites du petit nicolas)

آقای مدیر رفت در حالی که آنیان، که عزیز دردانه خانم معلم است، روی زمین غلت می‌زد و گریه می‌کرد و جیغ می‌کشید که این کار درست نیست و او نمی‌خواهد جریمه شود و گفت به پدر و مادرش شکایت می‌کند و مدرسه‌اش را هم عوض می‌کند. از همه جالب‌تر اینکه ما هرگز نفهمیدیم کی ترقه در کرد.

هرمس
9789643632977
۱۳۸۷
۱۳۶ صفحه
۱۵۱۳ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های سامپه ـ گوسینی
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود
نیکلا کوچولو غافلگیر می‌‌شود چند روز بود که یکی از دندان‌های بالایی‌ام لق شده بود. با زبانم با آن بازی می کردم. بعضی وقت‌ها یک کمی درد می گرفت، ولی باز هم به این کار ادامه می‌دادم. دیروز ظهر وقتی مامان رفته بود آشپزخانه تا کباب بیاورد، یک تکه نان گاز زدم و تق دندانم افتاد. خیلی ترسیدم و زدم زیر گریه.
سال نو با نیکولا کوچولو
سال نو با نیکولا کوچولو خیلی منتظر بابا شدیم، تا بالاخره در را باز کرد و آمد تو. معلوم بود زیاد خوشحال نیست، کلاهش کج شده بود، و روی کولش یه تنه درخت دراز بود با چند تا برگ در هم برهم. مامان پرسید: این است کاج کریسمست؟ بابا توضیح داد که همین بوده، ولی ماشین جلو درخت‌فروشی خراب شده و گفت مجبور شده با ...
نیکولا کوچولو و دوستان
نیکولا کوچولو و دوستان نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
نیکولا کوچولو و هم‌کلاسی جدید
نیکولا کوچولو و هم‌کلاسی جدید نیکولا کوچولو اولین کتاب از مجموعه ماجراهای نیکولاست. کسانی که این کتاب را برای کودکانشان می‌خرند خود پیش از آن‌ها آن را می‌خوانند و شاید بیش از آن‌ها لذت ببرند. نیکولا برای بچه‌ها تصویری است در آینه و برای بزرگ‌تر‌ها یادآور روزهای خوش کودکی، نیکولا کوچولو کتابی است برای کودکان هفت ساله تا هفتاد ساله.
هنرهای نیکولا کوچولو
هنرهای نیکولا کوچولو من توی خانه حالم بد شد و شام نخوردم، ولی به هر حال بازدید از کارخانه شکلات‌سازی خیلی جالب بود. تنها کسی که دماغش سوخت آنیان بود، چون در مورد بازدید از کارخانه شکلات‌سازی انشایی ننوشتیم، علتش این بود که خانم معلم گفت دلش نمی‌خواهد دیگر حتی یک کلمه درباره آن بشنود.
مشاهده تمام رمان های سامپه ـ گوسینی
مجموعه‌ها