جواب دادم:«کار و کاسبی؟ جناب وکیل کار و کاسبی که چه عرض کنم... درماندهام، ناامیدم... سرگذشت من سرگذشت سفر طولانی آدمیست بین تمام ادارههای کاریابی. دو سال آزگار است میچرخم و میگردم اما چه فایده... جناب وکیل، دیگر نمیدانم چه خاکی به سرم کنم.»
۱۷ رمان
آلبرتو موراویا یکی از رماننویسان برجسته ایتالیا در سدهٔ بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروفترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنبالهرو است. او در سال ۱۹۴۱ با السا مورانته (رمان نویس که رمان مشهور تاریخ از اوست) ازدواج کرد که در سال ۱۹۶۲ از هم جدا شدند.
گوساله دریایی
"گوساله دریایی" مجموعهای است از داستانهای طنز و سورئالیستی آلبرتو موراویا. سورئالیسمی متفاوت که با روایتگری آغاز میشود و ناگهان موقعیتها تغییر مکان میدهند، فضا به هم میریزد و انگار با افسانه روبرو میشوی، چرا که شخصیتها در عین واقعی بودن غیر واقعی به نظر میرسند و آنچه غیر واقعی است واقعی.
انزجار
موراویا در این داستان، برداشت جدیدی از ماجرای اودیسه، اثر جاودانی هومر شاعر حماسه سرای یونان باستان دارد و تعبیر و تفسیری از آن را از دریچه فلسفه بدبینانه خود در زندگی قهرمانانش پیاده میکند. قهرمانانی که حتی شرافت و شهامت مردمان روزگار قدیم را ندارند که با خون، لکه ننگ را از دامن خود بزدایند.
داستانهای رمی نو
آلبرتو موراویا در 1907 در خانواده متمولی در رم متولد شد. تا سن 16 سالگی با سل استخوان دست به گریبان بود. بعد از این دوران که به گفته خودش از مهمترین تجربیات زندگی اوست تا پایان عمر به ادبیات پرداخت و تقریبا هر سال یک کتاب منتشر کرد. داستانهای رمی نو موراویا در 1959 به چاپ رسید. این کتاب ...
دلتنگی
. . . این یکی برخلاف همه زنان دیگر آتلیه بالستیری که شق و رق بودند و سری به سوی آتلیه نقاش پیر داشتند، در اطراف حیاط به آرامی قدم میزد. ظاهرا و در حالی که با حرکات آرامی گام بر میداشت و آستینهایش را بالا زده بود، چیزی را بررسی میکرد. گویی برخلاف همه که به سوی خانه بالستیری ...
قشنگتر از تو
وقتی دختربچه بودم، مادرم، شاید برای اینکه متوجه نشوم ما فقیریم و من عروسکی فکسنی دارم که مختص بچههای فقیر است، ترانهای یادم داده بود که از جمله میگفت:((عروسکم قشنگه، حتی قشنگتر از من...)). اما این فقط دروغی ترحمآمیز بود، چون من خیلی قشنگتر از عروسکم بودم. فقیر بودیم، اما خانوادهمان از لحاظ زیبایی چیزی کم نداشت.
بزرگ شدم و همچنان ...