رمان خارجی

انزجار

(Disprezzo)

موراویا در این داستان، برداشت جدیدی از ماجرای اودیسه، اثر جاودانی هومر شاعر حماسه سرای یونان باستان دارد و تعبیر و تفسیری از آن را از دریچه فلسفه بدبینانه خود در زندگی قهرمانانش پیاده می‌کند. قهرمانانی که حتی شرافت و شهامت مردمان روزگار قدیم را ندارند که با خون، لکه ننگ را از دامن خود بزدایند.

پرویز شهدی
آوای الف
9786009394012
۱۳۹۳
۲۴۰ صفحه
۷۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
آلبرتو موراویا
صفحه نویسنده آلبرتو موراویا
۱۷ رمان آلبرتو موراویا یکی از رمان‌نویسان برجسته ایتالیا در سدهٔ بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروف‌ترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنباله‌رو است. او در سال ۱۹۴۱ با السا مورانته (رمان نویس که رمان مشهور تاریخ از اوست) ازدواج کرد که در سال ۱۹۶۲ از هم جدا شدند.
دیگر رمان‌های آلبرتو موراویا
داستان‌های ماقبل تاریخ
داستان‌های ماقبل تاریخ یک رابطه خوب با حیوانات، درست زمانی حاصل می‌شود که قادر به ارج نهادن به تفاوت‌هایشان باشیم: وقتی که آن‌ها را از خودمان دور احساس می‌کنیم، وقتی که فکر نکنیم به هر قیمتی باید آن‌ها را در قالبی انسانی درآوریم. حتی پیشی داخل سالن هم که فکر می‌کنیم همه ‌چیز را راجع به آن می‌دانیم و اغلب به نظرمان قابل ...
آدم بدشانس (مجموعه داستان‌های رمی 2)
آدم بدشانس (مجموعه داستان‌های رمی 2) "آدم بدشانس" جلد دوم از مجموعه داستان‌های رمی آلبرتو موراویاست و پس از "من که حرفی ندارم" منتشر شده است. موراویا از نویسندگان مطرح و نام‌آور نیمة دوم قرن بیستم است که در داستان‌هایی کوتاه، با طنزی خاص و توصیف‌هایی دقیق، قدرت روایتگری و شخصیت پردازی خود را نمایان می‌سازد.
قشنگ‌تر از تو
قشنگ‌تر از تو وقتی دختربچه بودم، مادرم، شاید برای این‌که متوجه نشوم ما فقیریم و من عروسکی فکسنی دارم که مختص بچه‌های فقیر است، ترانه‌‌ای یادم داده بود که از جمله می‌گفت:((عروسکم قشنگه، حتی قشنگ‌تر از من...)). اما این فقط دروغی ترحم‌آمیز بود، چون من خیلی قشنگ‌تر از عروسکم بودم. فقیر بودیم، اما خانواده‌مان از لحاظ زیبایی چیزی کم نداشت. بزرگ شدم و همچنان ...
همه کاره و هیچ کاره
همه کاره و هیچ کاره چه کارهایی که نکردم. از پایان جنگ تا به امروز دست کم دوبار در سال شغل عوض کردم؛ ولی شغل که چه عرض کنم، خودش یک جور بی‌‌کاری بود. برادر شیری من، که مهندس الکترونیک و آدم دقیق و متعصبی‌ست، همان کسی که گاهی پیشش می‌رفتم تا نصیحتم کند، یک روز صریح و پوست کنده به من گفت: «تو سرافینو، ...
مشاهده تمام رمان های آلبرتو موراویا
مجموعه‌ها