والدین عزیز هنری
متاسفم که باید به اطلاعتان برسانم: امروز هنری، ویلیام را نیشگون گرفت. لیزا را زمین انداخت، دیو را هل داد، به اندرو لگد زد. صداهای بیادبانه درآورد، آدامس جوید و یک لحظه هم توی کلاس آرام قرار نداشت.
۱۰ رمان
Francesca Simon was born in St Louis, Missouri, grew up in California, and attended both Yale and Oxford Universities, where she specialised in Medieval Studies. How this prepared her to write children’s books she cannot imagine, but it did give her a thorough grounding in alliteration.
She then threw away a lucrative career as a medievalist and worked as a freelance journalist, writing for the Sunday Times, Guardian, Mail on Sunday, Telegraph, and Vogue (US). After her son Joshua ...
هنری زلزله و عشق فوتبال
به طرف دروازه. گل. هورا!...
هنری زلزله اصلا فوتبالش خوب نیست، اما با هزار جور حقه و کلک بالاخره گل میزند...
صدای سوت داور. بازی تمام شد. برنده کیه؟
هنری؟!...
هنری زلزله و ماشین زمان
چند بار گفتم غذایت را با دهان باز نجو!
هنری زلزله این دفعه دیگر باید خیلی مواظب رفتارش باشد. آخه خاله روبی، آنها را به یک رستوران شیک فرانسوی دعوت کرده. از همه بدتر آن که معلمش ـ خانم بتل اکس ـ و مادرش هم اتفاقی به همان رستوران آمدهاند...
ـ صدف میخوری؟
ـ عق!
هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا
به این میگویند تعطیلات واقعی.
کشتی رفت پایین و آمد بالا، صورت هنری سبز شد. صورت پیتر سبز شد. هنری گفت: انگار دارم مریض میشوم، و هر چه را که خورده بود، روی مامان بالا آورد. بابا گفت: اصلا خودتان را ناراحت نکنید، حتم دارم که این بهترین سفر عیدتان است.
هنری زلزله و دندان شیری
یک آشی برات پختم که نگو!
راستش هنری هیچوقت از دست پیتر خلاصی نداشت. البته میدانست که نمیتواند او را بفروشد یا به کرم تبدیل کند، ولی خوب بلد بود او را توی دردسر بیندازد. یک دردسر خیلی خیلی خیلی بزرگ!