رمان نوجوان

هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا

(Horrid henrys holiday)

به این می‌گویند تعطیلات واقعی. کشتی رفت پایین و آمد بالا، صورت هنری سبز شد. صورت پیتر سبز شد. هنری گفت: انگار دارم مریض می‌شوم، و هر چه را که خورده بود، روی مامان بالا آورد. بابا گفت: اصلا خودتان را ناراحت نکنید، حتم دارم که این بهترین سفر عیدتان است.

افق
9789643693541
۱۳۸۶
۸۴ صفحه
۸۱۹ مشاهده
۰ نقل قول
فرانچسکا سایمون
صفحه نویسنده فرانچسکا سایمون
۱۰ رمان Francesca Simon was born in St Louis, Missouri, grew up in California, and attended both Yale and Oxford Universities, where she specialised in Medieval Studies. How this prepared her to write children’s books she cannot imagine, but it did give her a thorough grounding in alliteration.

She then threw away a lucrative career as a medievalist and worked as a freelance journalist, writing for the Sunday Times, Guardian, Mail on Sunday, Telegraph, and Vogue (US). After her son Joshua ...
دیگر رمان‌های فرانچسکا سایمون
هنری زلزله و دندان شیری
هنری زلزله و دندان شیری یک آشی برات پختم که نگو! راستش هنری هیچ‌وقت از دست پیتر خلاصی نداشت. البته می‌دانست که نمی‌تواند او را بفروشد یا به کرم تبدیل کند، ولی خوب بلد بود او را توی دردسر بیندازد. یک دردسر خیلی خیلی خیلی بزرگ!
هنری زلزله پول‌دار می‌شود
هنری زلزله پول‌دار می‌شود والدین عزیز هنری متاسفم که باید به اطلاعتان برسانم: امروز هنری، ویلیام را نیشگون گرفت. لیزا را زمین انداخت‌‌، دیو را هل داد، به اندرو لگد زد. صداهای بی‌ادبانه درآورد، آدامس جوید و یک لحظه هم توی کلاس آرام قرار نداشت.
هنری زلزله و ناهار روز عید
هنری زلزله و ناهار روز عید پس این ناهار کی آماده می‌شود؟ هنری زلزله عاشق این است که تنها برود مهمانی، چه کیفی داشت! جنگ بالش‌ها! بپربپر! یادش به خیر! آن روز که خانه‌ گراهام شکمو آن همه بستنی را تا ته خورد و یادش رفت در فریزر را ببندد! اما تنها اشکالش این است که دیگر هیچ‌کس هنری را به خانه‌اش دعوت نمی‌کند، هیچ‌کس به ...
هنری زلزله و ماشین زمان
هنری زلزله و ماشین زمان چند بار گفتم غذایت را با دهان باز نجو! هنری زلزله این دفعه دیگر باید خیلی مواظب رفتارش باشد. آخه خاله روبی، آن‌ها را به یک رستوران شیک فرانسوی دعوت کرده. از همه بدتر آن‌ که معلمش ـ خانم بتل اکس ـ و مادرش هم اتفاقی به همان رستوران آمده‌اند... ـ صدف می‌خوری؟ ـ عق!
مشاهده تمام رمان های فرانچسکا سایمون
مجموعه‌ها