رمان ایرانی

خزان رامتین

9789649340272
۱۳۸۳
۲۰۰ صفحه
۱۷۱۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مژگان مظفری
دهل
دهل برف وقتی رو چتر سنگینی می‌کنه و چترها رو خیس می‌کنه مرثیه‌اس، اما وقتی کف دست تو بالا می‌گیری و چند دونه برف تالاپ می‌افته کف دستت سردی برف بهت نشاط می‌ده، اون وقت دیگه مرثیه نیست، تالاپ تالاپ برف روی چتر برات می‌شه ترانه، یه ترانه که هم سرده و هم گرم. سردش مال آدمای بی‌احساس و گرمیش مال ...
غروب‌های غریب
غروب‌های غریب دامون عصبی روی میز کوبید: ـ وای، بسه دیگه! به خدا زشته! برای ما که ادعامون می‌شه روشن‌فکریم و تو قرن بیستم زندگی می‌کنیم زشته! همش دروغ و چاپلوسی، که چه بشه؟ به کجا برسیم؟...
شاپرک‌ها هم می‌گریند
شاپرک‌ها هم می‌گریند به من نگاه کن من همان شاپرکم که با نگاهت تب و شرر زند ز تار من به پود تو
محو و مات
محو و مات
شب‌گرد خیال
شب‌گرد خیال ـ همه چیز از اون شب بارونی شروع شد، یادته توی حیاط خونه ما زیر بارون وایساده بودی؟ آخرشم با هم دعوامون شد. من اون شب داشتم از پشت پنجره نگاه می‌کردم که ببینم توی حیاط داری چی‌کار می‌کنی، یعنی منتظر بودم یه آتو ازت بگیرم تا دست‌آویزی دستم بیفته و سر به سرت بذارم. وقتی دیدم با اون لباس ...
مشاهده تمام رمان های مژگان مظفری
مجموعه‌ها