بگذار کودک درونت تو را با خود ببرد.
... بیآنکه بدانم چطور، من فقط میدانستم در صفحات ناخوانای سرنوشت و در کورهراههای تاریک حوادث نوشته بودند که باید برای کامل کردن تولدم به آزیناگا برگردم.
۳۹ رمان
ژوزه ساراماگو نویسندهٔ پرتغالی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است.ساراماگو در دهکدهای کوچک در شمال لیسبون در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغلهای مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اگرچه اولین رمان او به نام کشورگناه ...
قصه جزیره ناشناخته
کتاب در دست از آخرین نوشتههای اوست و همچنان به سبک و قالب قصهها و حکایتهای کهن پداخته شده است. اما خوانندهای که در آغاز گمان میکند انگار حکایتی کودکانه را میخواند، سرانجام در مییابد قصهای عاشقانه را خوانده است، قصهای فیلسوفانه که یادآور ولتر یا سوئیفت است، با درک استعارههای ظریف و پرمعنای ساراماگو میتوان به عمق و قوت ...
کوری
کوری یک حکایت اخلاقی مدرن است، و مانند داستانهای اخلاقی کهن پیامهایی اخلاقی را، اما برای مخاطبی امروزی، در خود نهفته دارد. به همین دلیل است که باز مانند آن داستانها، قهرمانهایش نه به نام بلکه به صفت یاد میشود، و در آغاز کتاب نیز با نقل قول از اثری ناموجود به نام کتاب موعظهها، به ما یادآوری میشود که ...
بینایی
رمان «بینایی» در حقیقت ماجرای دیگری است برای ساکنان شهری که رمان «کوری» در آن اتفاق افتاده بود. «ژوزه ساراماگو» داستان را با یک انتخابات آغاز میکند. مردم پایتخت تا بعدازظهر حضور کمرنگی در انتخابات دارند و بارش شدید باران نیز شرایط را دشوارتر کرده است. اما پس از آن مردم به سوی صندوقهای رای راهی میشوند. پس از شمارش ...
کوری
چراغ راهنما زرد شد. دو تا از ماشینهای جلویی قبل از قرمز شدن چراغ سرعت گرفتند و رفتند. آنگاه علامت مرد سبز رنگ داخل چراغ گذرگاه عابر پیاده روشن شد. افراد منتظر پا روی خطهای سپید کشیده شده بر سطح سیاه و آسفالت شده خیابان گذاشتند تا از آن عبور کنند. شاید نامش گذرگاه عابر پیاده بود اما به نظر ...
بینایی
رئیس حوزه انتخاباتی شماره چهارده،بعد از اینکه چتر خیس را با خشونت تمام بست و بارانیاش که زیاد به دردش نمیخورد از تن در آورد، غرولندکنان گفت: هوای بدی برای زمان رایگیری است. او مجبور شده بود چهلمتری فاصله بین محل پارک اتومبیلش تا در ورودی را با عجله طی کند و حالا طوری وارد اتاق شده بود که قلبش ...