هشتسال و نیم سن دارم ولی در این چند ماه اخیر، آنقدر ماجراهای عجیب و غریب برایم اتفاق افتاده است که نمیدانم کدام را تعریف کنم. خب، اینها را برایت تعریف میکنم: با بهترین دوستانم، ییهاد و گوشگنده، گروه پاکثیفها را تشکیل دادیم؛ موهای جونور را کوتاه کردم و شبیه راهبهای تبتی شد؛ سوزانا شورت کثیفه نامزد من است ولی این یک راز است؛ خانم آسانسیون در ریاضی به من صفر دادهاست ولی هنوز جرئت نکردهام موضوع را به مادرم بگویم...