برای کریسمس تمام بچههای مدرسه نمایشی معرکه آماده کردهاند تا شهردار مادرید را مات و مبهوت کنند. من چوپان شدم، گوشگنده شعر خواند و اگر برهها هار نشده بودن و گوشگنده دچار مشکلات رودهای نشده بود، همه چیز به خوبی برگزار میشد. برای جونور توضیح دادم که چطور دخترها عاشقم میشوند. قرار است در خانواده گارسیا مورنو تغییراتی روی بدهد که احتمالا مایه خوشحالی جونور نخواهد شد...