۴۲ رمان
آثار کافکا ـ که با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آنها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند ـ در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار میآیند.
مشهورترین آثار کافکا داستان کوتاه مسخ (Die Verwandlung) و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر (Das Schloß) هستند. به فضاهای داستانی که موقعیتهای پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقعگرایانه توصیف میکنند ـ فضاهایی که در داستانهای کافکا زیاد پیش میآیند ـ کافکایی میگویند.
کافکا در یک خانوادهٔ آلمانیزبان ...
ژوزفین آوازهخوان یا قوم موشها (مجموعه 2 داستان به همراه نقد و تفسیر)
کافکا در ژوئیه 1883 در پراگ به دنیا آمد. آثار کافکا عمدتا در مورد تناقضات زندگی میباشد. او در مورد خودش میگوید، من 1 نویسنده هستم حتی اگر چیزی ننویسم. او در سال 1924 درگذشت.
کافکا این آخرین داستان خود را برای نخستین بار در 20 آوریل 1924 منتشر کرد. در این داستان رابطه 1 قوم با هنرمندی به نام ...
محاکمه (با نقد و تفسیر محاکمه قصر گمشده)
«حتما کسی به ژوزف کا. تهمتزده بود، زیرا بیآن که خطایی از او سر زده باشد، یک روز صبح بازداشت شد.» رمان «محاکمه» با جمله فوق آغاز میشود. متهم، ژوزفکا.، در حین جستجوی قاضی پرونده خود، به این موضوع پی میبرد که همه جا «دادگاه» است و راه گریزی نیز وجود ندارد.
پندهای سورائو
در این کتاب، یادداشتهای فلسفی کافکا، یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم، برای نخستین بار در یک مجلد، همراه با مقدمه و موخره روبرتو کالاسو، نویسنده صاحب نام منتشر شده است. فرانتس کافکا از سپتامبر سال 1917 تا آوریل سال 1918، به علت ابتلا به سل، 8 ماه در خانه خواهرش در سورائو زندگی کرد. بیماری برکاتی برایش به همراه ...
مسخ و داستانهای دیگر
رساترین تعریفی که میتوانیم از هنر به دست دهیم این است: زیبایی به اضافه دریغ. هر جا زیبایی هست، دریغ هم هست، به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست. زیبایی همیشه میمیرد، وقتی ماده بمیرد، رفتار هم میمیرد، وقتی فرد بمیرد، جهان هم میمیرد. اگر کسی مسخ کافکا را چیزی بیش از یک خیالپردازی حشره شناسانه بداند، به ...
تمثیلها و لغزوارهها همراه با نامه به پدر
در مجموعة تمثیلها و لغزوارهها، برخی از داستانهای اساطیری مشرقزمین و مغربزمین، توسط «فرانتس کافکا» از نو بازنویسی و تخیل خودِ وی به آنها افزوده شده است. نامه به پدر، که هرگز به مخاطبش نرسید، نمایانگر فراگیرترین کوششی است که کافکا در پی نوشتن یک نقد حالِ صادقانه به آن دست زد.