رمان زندگی واقعی آلخاندرو مایتا، حرکت سیال و پر افتوخیز و چند لایهای است از زندگی مردم عادی، اعضای گروههای سیاسی مبارز، دولتمردان، هنرمندان و. . . در 1 کشور آمریکای لاتین، با همه پیچیدگی و ویژگیهای کشورهای توسعه نیافته و مردم آن.
۲۱ رمان
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا داستاننویس، مقالهنویس، سیاستمدار و روزنامهنگار اهل پرو است. یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی و از معتبرترین نویسندگان نسل خود است. ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «سر دسته ها» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان ...
نامههایی به 1 نویسنده جوان
به سنت ریلکه شاعر اتریشی در اثر به یادماندنیاش: نامههایی به یک شاعر جوان، بارگاس یوسا هم آموختهها و آزمودههای دوران نویسندگیاش را در دوازده نامه برای نویسندگان جوان و پرشور فراهم آورده است. در دیدگاه بارگاس یوسا، نویسنده انسانی است سرشار از شوق سیریناپذیر خلق دنیایی دیگر، اما به روی کاغذ آوردن خیال و بنا کردن دنیای نو، ابزار ...
رویای سلت
سرگذشت راجر کیسمنت به تماشا گذاشته میشود. خاموشی میگیرد و پس از مرگش باز زاده میشود مثل نمایش آتشبازی که چون اوج گرفت و در شب انفجاری برپا کرد با بارانی از ستارهها و تندرها نورها میبازد ساکت میشود و لحظاتی بعد رستاخیز مییابد با هیاهویی پرطنین پهنه آسمان را مالامال از حریق میکند.
مرگ در آند
او را لب جاده، درست بیرون واحه پیدا کرد، کنار کورهراهی با درختهای بید و گلابی جنگلی و آکنده از قار و قور قورباغهها. دختر، آزرده و غمگین، داشت طرف دهکدهاش میرفت. کاسیمیرو بالاخره دلش را به دست آورد، راضیاش کرد که سوار واننت بشود و او را به حوالی دهکدهاش رساند.
سالهای سگی
بارگاس یوسا در سالهای سگی، که در آن، در پرداخت هر رویداد هویت واقعی یکی از آدمهای اصلی را تا لحظه آخر پنهان نگاه میدارد، شعاعهای چند لایه بر واقعیت میتاباند، زیرا معتقد است که رمان به نسبت تعداد سطوح واقعیتی که مطرح میکند بزرگتر و جامعتر ارائه میشود.
جنگ آخر زمان
حالا همهشان آرام و قرار نداشتند تا خبر پیروزی سرهنگ بر کسانی را بشنوند که او تمام تلاشش را می کرد تا آنها را هوادار بازگشت سلطنت و جاسوس دربار انگلستان جا بزند. بارون این همه را در ذهن می گذراند، بیآنکه چشم از همسر خفتهاش بردارد. رنگ خانم بارون پریده بود اما چهرهاش حالتی آرام داشت. ناگهان با صدای ...