(دیگر اینکه به کلهام زده است از این یادداشتهای سفر، با قبلیها، چیزی درست کنم به اسم” چهار کعبه” یا ” زیارت چهار کعبه ” و از این جور چیزها. به قصد اینکه خودم را در مقابل چهار کعبه (مکه ـ اورشلیم ـ مسکو ـ نیویورک) گذاشتهام تا عکسالعملهایم را ضبط کنم. و البته ناچار قیاسی میان کعبهها و دیگر مطالب. مال اروپا را هم میشود این میانها جا داد. کتاب بزرگی میشود. در حدود هزار صفحه. و گمان میکنم بدک از آب در نیاید.به هر صورت، سرخوردگی از این هر چهار کعبه، درست است که در یک شعر عطار آمده، ولی به نشر درآوردن چنین تجربهای، از آدمی در قرن بیستم، بدک نخواهد بود.با ایجاز فراوان و جملهها چکشیتر از همهجا و استنتاجها سالم و انسانی.)