ـ همه اونایی که تا دیروز محل سگم بهشون نمیگذاشتیم، امروز برای خودشون آدمی شدند و برامون پشت چشم نازک میکنند. من اگه میدونستم شوفر ماشین این یارو است، اصلاً سوار نمیشدم. وقتی هم که دونستم، به خاطر هم سفری با شما بود که بلیتمو پس ندادم. خیلیها خودشونو رفیق و هم مسلک ما جا میزدند. این سرشونو بخوره، خودشونو نوکر و چاکرمونم میدونستن. اما الان لابد دیدند که در بابل روزنومه و مجلهرو چه جور پخش میکردیم... باز پرت شدم. از اون وقت تا حالا کار من اینه. گاهی اهوازم. گاهی اصفهان و تهران و گاهی هم میآم اینجا، چند روزی هستم و باز برمیگردم...